چهارشنبه، مرداد ۱۲، ۱۳۸۴

Love traps - پائولو کوئليو

اگه هدفي داري..
اگه تو زندگي ت هدفي داري
که انرژي زيادي رُ مي طلبه،
که مقدار زيادي بهره بهت ميرسونه،
و بايد باهاش سر و کله بزني؛
هميشه چشم انتظارِ
آينده خواهي بود، تا بيدار بشي
و ببيني روز جديد اومده..

اگه کسي رُ‌ تو زندگي ت پيدا کردي
که کاملاً تو رُ درک کرد،
و قسمتي از فکر تو رُ به خودش مشغول کرد،
و هر حرکتِ تو رُ باور داشت؛
هميشه چشم انتظارِ
شب خواهي بود،
چرا که ديگه هيچ وقت تنها نخواهي بود..

If you have a goal . .
If you have a goal in life
that tickes a lot of energy
that incurs a great deal of interest
and that is a challenge to you,
you will always look
forward to waking up to
see what the new day brings.

If you find a person in your life
that understands you completely
that shares your ideas
and that believes in everything you do,
you will always look
forward to the night
because you will never be lonely . . .




«مبارز راه روشنايي» ترجمه اي بود که خانم دلارا قهرمان (که اولين ترجمه ي اين کتاب از کوئليو رُ شروع کردن) براي ترجمه ي عبارت «Manuel du guerrier de la lumiere» که عنوان فرانسوي کتاب بود، به کار کردن. بعد از اون انتشارات جامي همين کتاب رُ (به ترجمه ي آقاي محمود سلطانيه) و به اسم «رساله ي دلاور اشراق» (براي عنوان «Warrior of the Light») منتشر کرد و خيلي بعدها همين کتاب با اسم «رزم آور نور» توسط آقاي آرش حجازي (مترجم رسمي آثار پائولو کوئليو در ايران) ترجمه و منتشر شد..

کتاب هاب «مبارز راه روشنايي»، «مکتوب» و «مکتوب دو»، محتواي نوشته هاي کوتاهي هست (حداکثر يک صفحه) که در اصل ستوني بوده در نشريات برزيلي، که بعدها مرتب شد و به عنوان فوق و به صورت کتاب منتشر شد.

بعد از موفقيت زياد اين کتاب ها، وب سايتي تحت عنوان «Warrior of the Light Online» به وجود اومد که مطالبي رُ از پائولو کوئليو چاپ و منتشر مي کرد و ماهانه آپ ديت ميشد. اين مطالب به صورت مجاني در سايت قرار ميگيره و اگه عضو ليست باشين، براتون ميل ميشه. متن زير ترجمه ي (با تصرفِ) قسمت هايي از شماره ي 98 سايت آنلاين مبارز راه روشنايي هست. در ضمن آرشيو نوشته هاي قبلي کوئليو رُ هم در خودِ سايت مي تونين پيدا کنين.
بر اساس کپي رايت، اصل نوشته ها مربوط به انتشارات پائولو کوئليو و سايت مبارز راه روشنايي هست. و البته پخش نسخه هاي اون، در سايت هاي اينترنتي، به صورت مجاني مجازه.

خليفه و زنش
خليفه ي عرب براي منشي ش پيغامي فرستاد. دستور داد:‌ «در قلعه رُ بر روي همسرم قفل کنين.»
: «ولي اعلاحضرت اون عاشق شماست!»
خليفه جواب داد: «من هم اونو دوست ش دارم، اما مثلي قديمي هست که ميگه؛ سگت رُ گرسنه نگه دار تا هميشه دنبالت بياد، و اونو سير نگه دار تا پاچه ت رُ بگيره!»
خليفه به جنگ رفت و شش ماه بعد برگشت. در هنگام ورود، منشي ش رُ فراخوند و خواست زنش رُ ببينه. «اون شما رُ ترک کرده.»؛ اين جواب منشي بود: «اعلاحضرت شما قبل از رفتن، مثل زيبايي رُِ نقل کردين اما گفته ش مشهور عرب ديگه اي رُ فراموش کردين که ميگه: اگه سگت بسته ست، هر کسي رُ که در قفس رُ براش باز کنه دنبال مي کنه.»

تلاش براي کنترل جانمايه ي زندگي
اغلب اوقات فکر مي کنيم مي تونيم نيروي عشق رُ کنترل کنيم. و بعد از خودمون اين سوال احمقانه رُ مي پرسيم که؛ «واقعاً ارزشش رُ داره؟»
عشق، خودش، اصلاً به اين سوال توجهي نمي کنه. عشق نمي پذيره که مثل يک کالا، ارزش گذاري بشه. يکي از شخصيت هاي نمايشنامه اي از برشت (Bertold Brecht) به ما از عشق واقعي ميگه:
«مي خوام نزديک کسي باشم که دوستش دارم،
برام مهم نيست اين آرزو به چه قيمتي تموم بشه،
اهميتي نميدم که اين کار براي زندگي خودم خوبه يا بد،
حتا نمي تونم فکر کنم که آيا اون هم منو دوست داره يا نه،
تمام چيزي که مي خوام، تنها نيازم اينه که نزديک کسي باشم که دوستش دارم.»

مقياس عشق
مريدِ استادي هندي پرسيد: «دوست دارم بدونم مي تونم مثل شما عشق بورزم؟»
«هيچ چيز بالاتر از عشق وجود نداره.»؛ استاد گفت: «اين عشقه که باعث ميشه زمين در فضا بچرخه و ستاره ها در آسمون معلق بمونن.»
: «اينو مي دونم، اما چه جوري مي تونم بفهمم عشق م به اندازه ي کافي بزرگ هست؟»
: «سعي کن بفهمي که داري از احساسات خودت فرار مي کني يا خودت رُ به عشق واگذار کردي. اما هيچوقت چُنين سوالاتي نپرس؛ براي اين که عشق نه بزرگه نه کوچيک. نمي توني احساسات رُ به طريقي که يه جاده رُ اندازه ميگيرن، اندازه بگيري. اگه اين کار رُ بکني فقط بازتاب خودت رُ مي بيني (مثل چهره ب ماه در يک برکه) و از ادامه ي راهِ خودت باز مي موني.»


Love traps / Warrior of the Light Online (by Paulo Coelho)

The Caliph and his wife
The Arab Caliph sent for his secretary: “Lock up my wife in the tower while I’m away,” he ordered.
: “But she loves Your Majesty!”
: “And I love her,” answered the Caliph. “But I respect an old traditional proverb of ours that says "keep your dog thin and he will follow you; make him fat and he will bite you." The Caliph went off to war and returned six months later. On arriving, he called for his secretary and asked to see his wife.
“She has abandoned you,” was the secretary’s answer. “Your Majesty quoted a beautiful proverb before leaving but forgot another Arab saying that goes: "If your dog is tied up it will follow anybody that opens its cage".

Trying to control the soul
We often think we can control love. And then we catch ourselves asking the completely useless question: "is it really worth it?" Love does not bother itself with that question. Love refuses to be priced like some piece of merchandise. One of the characters in Bertold Brecht’s play "The Good Person of Szechuan" tells us about true love:
"I want to be next to the one I love.
I don’t care what this will cost me.
I don’t care whether this will do my life good or bad.
I don’t care whether this person loves me or not.
All I want, all I need is to be close to the one I love."

The measure of love
“I have always wanted to know if I was able to love like you do,” said the disciple of a Hindu master.
: “There is nothing beyond love,” answered the master. “It’s love that keeps the world going round and the stars hanging in the sky.”
: “I know all that. But how can I know if my love is great enough?”
: “Try to find out if you abandon yourself to love or if you flee from your emotions. But don’t ask questions like that because love is neither great nor small. You can’t measure a feeling like you measure a road: if you act like that you will see only your reflection, like the moon in a lake, but you won’t be following your path.”