دوشنبه، خرداد ۱۱، ۱۳۸۳

اوري بادي ز فول | Everybody's fool

تو عمرم انقدر نخنديده بودم:
سخني از اما جمعه ي شهر اروميه (رضاييه؟) جناب آقاي حسني در نماز جمعه:
عزيزانِ من! مربع زندگي سه ضلع دارد: تقوا و ايمان !!!!!!!! :))))))))))))
// مرسي از حميد واسه ايميل !

دارم مي ميرم از خستگي.. ديشب که به روز يک ساعت خوابيده باشم؛ امشب هم که هنوز بيدارم.. waw ديروز ميدترم داشتم.. خيلي خيلي سخت بود: هيچ کدوم از vocabهاش از کتاب نبود (نه تنها کتاب، بلکه تا به حال تو عمرم هم نشنيده بودم!) خلاصه نه مي شد صورت سوال رُ فهميد نه جواب ها رُ !!
مطمئن هستم همه زير ?? ميشن ! ولي من کلي وق اضافه داشتم همه ش رُ چک کردم.. بايد خيلي خوب بشم؛ همه ش نتيجه گرفتم که اين جا اسم لازمه يا فلان جا فعل مي خواد و غيره.. ترم پيش شدم ?? فکر کنم؛ واسه اولين بار يه کم طمع رقابت رُ احساس کردم (آخه يه نفر شد ??.. چرا؟ چون من غيبت داشتم و استاد گفت از activity کم مي کنه..)
دقيقاً هيچ وقت حس رقابت نداشتم؛‌هميشه من کار خودم رُ کردم و بقيه کار خودشون رُ .. الآن هم حس رقابت ندارم که درس بخونم يا هر چيزيِ اما دوست دارم نمره م از اون يکي بيشتر بشه !!!! نمي دونم چرا، همين جوري!
پ.ن. جواب ش رُ گرفتم. من و اوني که گفتم هم اندازه شديم: هر کدوم ۸ تا اشتباه !!

يه کم دچار خودسانسوري شدم.. هم تو ايميل هام هم تو وبلاگ‌!
هيچي. همين !

يه کم دوره:
... داستانِ زندگي انسان ها ، داستانِ تفاوت نگاه هاي آن هاست،
و اين داستان ، حکايت گرِ قدرت
و توانِ خارق العاده ي تک تکِ انسان ها ست /
... کنار قوزک پايش جرقه ي زردي جست و... فقط همين! - يک دم
بي حرکت ماند. فريادي نزد. مثل درختي که بيفتد آرام آرام به زمين
افتاد که با وجود شن از آن هم صدايي بلند نشد. /
... اين آخرين بلاگ من در سال 1380 خواهد بود:
انسان به همان نسبت که مي تواند دوست داشته باشد ، وجود دارد. /

يه متن (طولاني شايد) هست که مي خوام بنويسم دو روزه، ديروز که وقت نشد امروز هم حس ش نيست: اگه قرار باشه يه چيز خوب بنويسي بايد خودت هم خوب باشه حالِت!
دو تا اتفاق بد واسه م افتاد اين چند روز...
مي دونين؟ اصلاً واسه م مهم نيست (و نبوده) که خيلي ها چه جوري فکر مي کنن يا حتا چي پشتِ سرم مي گن. اما دقيقاً تو دو تا مورد (و دو جاي کاملاً متفاوت) من يه کاري انجام دادم که حالا نگيم توقع داشتم؛ اون ۶ / ۷ ساعتي که وقت گذاشتم هم به کنار؛ هر جوري حساب مي کنم، لطفِ خيلي بزرگي در حدّ خيلي ها بوده.
اون وقت هر دو تاش واسه من نتيجه ي منفي داشت..
فقط مي تونم بگم خيلي خر هستن خيلي ها !

شديداً با همکلاسي هاي کلاس بيرون دوست شدم! البته همه بزرگ هستن مثل هميشه؛ طرف دکتره زن و بچه داره يا اون يکي مهندسه برنامه نويسه و غيره..
ديروز به پيشنهادِ اوليه ي من (که اون اول همه گفتن نامرديه و نه، اما بعد همه قبل کردن که تو اون موقعيت بهترين و تنها کاره) ؛ همه با هم رفتيم پيش رئيس آموزشکده.. !
به نظر من هنوز هم ما کار درست رُ انجام داديم و کل مطلب هم به عنوان يه secret بين خودمون موند؛ حتا اون کاغذ امضاها هم پاره شد و غيره.. من که مي گم business is business اما بقيه (بقيه؟ کل کلاس ۴ نفر هستيم!) نظرشون منفي بود (اين عذاب وجدان شون منو کشته!)
حالا اين همه حرف که چي؟ ديشب ساعت ۹ اين اتفاق افتاد تقريباً...
.. امروز که همديگه رُ ديديم: اول از من پرسيدن اتفاق خاصي نيوفتاده؟ من هم گفتم نه (يا اگه افتاده هم نفهميدم) بعد تعريف کردن که يکي شون همون موقع که ميره خونه؛ تصميم مي گيرن برن بيرون با ماشين برگردن؛ جلوي خونه (تو اون ترافيک فکر نکنم سرعت بيشتر از ۴۰ تا حداکثر) يه پژو ميزنه و سمندِ دوستِ ما له ميشه !
اون يکي هم يه بلاي مشابه سرش اومده بود: خيلي الکي يه کاري که دو هفته داره روش کار مي کنه هِي خراب ميشه تا نهايتاً مي اندازه ت ش دور !
.. مواظب باشم !
(البته پيش گويي بچه ها اين بود که تو دانشکده يه اتفاقي واسه م مي افته!)

There's nothing better than a good lie !

اگه هنوز کليپ everybody's fool رُ نديدين، نصف عمرتون بر فناست ! (evanescence آلبوم fallen) دانلود کنين: WMA. با فرمت هاي ديگه: اين جا !

جمعه، خرداد ۰۸، ۱۳۸۳

زمين لرزه

اخبار زلزله ي امروز ايران رُ از اين جا بخونين !
پ.ن. و اين جا !

هيچ چيز نمي ميرد..

مي دوني؟ يه زماني واسه وبلاگ نوشتن م دليل داشتم.. البته هر دوراني يه هدفِ متفاوت. که فکر کنم از طرز نوشته هام معلوم باشه.. اما الآن؟! ...
نه واسه بلاگيدن فقط، واسه خيلي چيزاي ديگه، خيلي کارهاي ديگه... حتا خيلي حرف ها و طرز فکرها...
فعلاً هيچي نمي دونم. فقط همين!

امروز مسعود اسداللهي داشت؛ نمي دونم بحثِ چي بود اما شوي «با هم» گوگوش رُ گذاشته بود و شروع کرد صحبت کردن که هنوز واسه خيلي حرف ها زوده و فقط اينا مي تونه تو حرف باشه...
هر چند از لحنِ بيان ش خيلي خوشم مياد، اما يه جورايي کاملاً باهاش مخالف م. مي دوني؟ دوست ندارم کسي که حرف هاش يه جورايي متقاعد کننده هست؛ اشتباه بگه.
اين که بخواي به بهتر شدن فکر کني خوبه. اما اين که بخواي الآن رُ هيچ بدوني..

مي دونم.خيلي اتفاق ها افتاده. شايد خيلي چيزايي که بايد داشته باشيم رُ نداريم. اما بهتر نيست با همينايي که داريم زندگي کنيم؟ قبول که ?? سال بهمون ظلم شده، اما آيا دوباره لايق شادي نيستيم؟
اون طرز زندگي يي که ما مي خوايم اصلاً به حکومت ربطي نداره. هيچ فرقي نمي کنه چه طالبان بياد اين جا که ملکه ي انگليس؛ مردم جوري رفتار مي کنن که خودشون صحيح مي دونن. / و متأسفانه خيلي چيزهاي صحيح رُ هنوز نمي خوان قبول کنن.

وضع اقتصادي همه جاي دنيا خرابه. اين جا بدتر ! فرضاً مجلس جديد يا هر دولتِ جديد تو ايران کاري کنه که تورم نصف بشه (يعني ندينگي آدما دو برابر بشه) . اما چَک و چونه زدن سرِ ? تا يک تومني (کرايه تاکسي) يا انعام دادن (هر مقداري) به يک نفر، ساليانه حتا اون مقدار نميشه که واسه شما مشکل به هم بزنه.
اين کارا فرهنگ مي خواد. نه پول مي خواد نه سياست. کاش يکي از اونايي که مردم حرف ش رُ مي خرن از اين چيزا به مردم ياد مي داد..
بهشون مي گفت بايد به همديگه احترام بذارين.. بهشون مي گفت: اگه همه روزي يه لبخند به هم تحويل بدن، حداقل به همون مقدار هم تحويل مي گيرن..

حتماً مي دونين کرديت کارت چيه. چيزيه که ما تو ايران نداريم البته و هيچ وقت هم نخواهيم داشت. دو تا مشخصه داره: اول اين که يه موسسه ي دولتي يا خصوصي بر اساس پيشينه ي شما بهتون در ماه يک مقدار اعتبار ميده که شما در طولِ ماه خريد مي کنين. و اولِ ماه که حقوق تون به دستتون مي رسه ميرين اون رُ مي پردازين.
اما نکته ي دوم طريقه ي استفاده از اون هست:
شما هر جا که بخواين استفاده کنينُ يه پسورد جديد از شرکت مي گيرين (مثلاً ???) و به اون مغازه مي گين شماره کارتِ من فلانه و پسوردش هم اينه. اين پسورد به اندازه ي يک بار استفاده معتبره (يعني مغازه پول خودش رُ رو يه فيش -سه نسخه- مي نويسه و واسه شرکت مي فرسته تا بهش پرداخت کنه. و بار بعد که شما از جاي ديگه خريد مي کنين پسورد عوض ميشه. پسوردِ جديد رُ به مغازه دار بايد بدين و همين طور ادامه داره.)
به نظر خيلي الکيه، نه؟ اين جوري هر کسي مي تونه يه مقدار بيشتر پول برداره و کلاه برداي کنه (يه حداقل سايت هاي اينترنتي و فروشگاه هاي تلويزيوني که اسم و رسم ندارن)
اما چرا اين اتفاق نمي افته (يا حداقل در اون حدّ وسيع که بايد نمي افته؟) جواب ش ساده ست: اقتصاد غرب رو يه اصل کلي بنا شده:
من به پولِ تو دست نمي زنم. تو هم به پولِ من دست نزن.
اين اون فرهنگيه که «مردم» بايد بفهمن ش. بايد انجام ش بدن.
من اگه خوب باشم به نفع تو هست. اما چون باعث ميشه تو هم -نسبت به من- خوب باشي پس به نفع خودم هست !

قبول دارم که ايران تازه اول سرازيري ش هست. مطمئناً بيست سالِ ديگه به حدي افتضاح بشه که اروپايي هاي دوره ي رنسانس يا عرب هاي قبل از اسلام هم نبودن. اما اين انحطاط فقط فرهنگيه.
شايد مردم حق شونه، خودشون خواستن!
يا بهتره بگيم خودشون نخواستن عوض بشن (و فقط سعي کردن بقيه رُ عوض کنن. در حالي که هميشه مي دونستن راهِ حل اينه که خودشون رُ ، طرز فکرشون رُ و رفتارشون رُ تغيير بدن..)
اما يه چيزي هم هست. هيچ وقت همه از بين نمي رن. هميشه ضعيف ها مي بازن.. همون جور که الآن خيلي ها به خيلي پُست ها رسيدن. خيلي هايي که سال هاي قبل يه آدم عادي بودن مثلِ من و تو !
......... سعي کن تو قسمتِ بعدي برنده باشي حداقل. سعي کن زندگي خودت رُ نجات بدي. وظيفه ي تو اين نيست که «ايران»‌ رُ نجات بدي. وظيفه ي تو اينه که «مردم ايران» رُ نجات بدي و اولي ش خودتي!

: خوشبختي هيچ چيز نيست
حتي تكرار يك خوشبختي هم نيست
خوشبختي برادري است كه برادرش را عاشقانه دوست دارد
و مادري كه هيچ وقت نمي گويد، پسرم دوستت دارم
خوشبختي ديدن عكس كسي است كه ديگر نيست
خوشبختي كسي است كه ديگر نيست
خوشبختي هيچ چيز نيست
خوشبختي يك بدبختي است... /

چهارشنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۸۳

جست و جوي گوگل !

اگه يادتون باشه چندين ماه پيش يه مطلب تو ملکوت نوشتم و چندين تا از اپراتورها و فانکشن هاي سرچ گوگل رُ که بلد بودم توضيح دادم و اگه خونده باشين حتا نوشته بودم که با گوگل ميشه هک کرد سايت رُ و ميشه به اطلاعاتي دسترسي پيدا کرد که در حالتِ عادي نيستن!
بگذريم، اين بار يه اپراتور جديد دارم که ~ هست !! اين اپراتور نتيجه ي جستوجو رُِ کامل تر مي کنه (البته از لحاظي خيلي کلي ش مي کنه هم!)
طرز کار اينه که تو فيلد سرچ کاراکتر ~ رُ اولِ واژه اي که سرچ مي کنين بنويسين (قبل از کلمه يعني) تا مترادف هاي اون واژه هم سرچ بشه!

اين مثالِ خودِ گوگل: شما فرضاً دنبال راهنمايي براي HTML هستيد و در فيلدِ جستجو عبارت html ~help را درج مي‌نماييد. نتيجه جستجو علاوه بر کلمه help، کلمات guide و tutorial و همينطور support و موارد مشابه ديگر رُ هم در بر مي گيره!

البته اين به درد سرچ فارسي نمي خوره اما خُب! در ضمن فراموش نکنين که ~ بايد به اولِ اون واژه بچسبه (و بدونِ فاصله) اون رُ بنويسين! اگه لازمه تکرار مي کنم که تو گوگل فاصله به معني + هست (يا همون اپراتور‌ AND)

ياهو مسنجر

فقط يه توضيح کوچولو: اينا رُ من ننوشتم و تأييد هم نمي کنم!

روشن ماندن چراغ آي دي در زمان آفلاين بودن :
براي اينکه شما بتونيد ID خود را براي همبشه (در هنگام وصل نبودن به اينترنت ) روشن نگاه داريد بايد کارهاي زير را انجام دهيد :
1) با ياهو مسنجر آنلاين شويد .
2) به قسمت login برويد .
3) از منوي login گزينه Preferences را انتخاب نماييد.
4) در جدول باز شده از ليست سمت چپ گزينه Connection را انتخاب نماييد .
5) در اين قسمت گزينه را از No proxies به Firewall With No proxies تغيير دهيد.و بعد Apply و Ok کنيد.
6) و در هنگام خارج شدن از مسنجر در کنار ساعت ويندوز ياهو مسنجر را Exit کنيد .

Add کردن بدون اجازه و بدون نرم افزار:
ابتدا يک پروفايل بسازيد.بعدش در قسمت My yahoo با همون پروفايل طرف روAdd کنيد.و وقتي اين کار رو کنيد که طرف آفلاين است.بعد تا وقتي که طرف AcceptياDeny رو نزده بايد اين کار رو بکنيد.بريد پروفايلي که ساختيد Delete کنيد.

ليست آخرين کانکتهاي شما:
براي اين کار به شاخه زير برويد:
:\Program Files\Yahoo!\Messengerو بعد فايل Ypager.txt رو تو نرم افزار Note pad باز کنيد. (البته اين آدرس بستگي به محلِ نصب نرم افزار داره!)

اون هايي که شمارو بوت مي کنن فيلتر کنيد :
با اين کار شما به اين سادگي ها بوت نميشيد.ابتدا به اين شاخه برويد :
YourDrive>:\Program Files\Yahoo!\Messenger\filter1.txt>
و اين فايل رو باز کنيد : filter1.txt بعد در خطهاي روبرو کد روبرو را وارد کنيد. ,url(,onLoad=, البته در بعضي سيستم ها بايد يه فاصله زد بعدن کد رو وارد کرد.

در آوردن پسورد ياهو از ريجستري :
از منوي Start گزينه Run را انتخاب كنيد و Regedit را تايپ كنيد تا داخل محيط ويرايش ريجستري شويد حالا به اين كليك در ريجستري برويد :
HKEY_CURRENT_USER\Software\Yahoo\Pager
و روي Save Password دو بار كليد كنيد و عدد 100 را در آن تايپ كنيد و OK بزنيد حالا ياهو مسنجر را نگاه كنيد آخرين ID و Password ID مي بينيد مي توانيد باآن LOGIN بشويد .
حال بايد يك برنامه كه از قبل آمده كرده باشيد كه پسورد روي ويندوز را بخواند كه با آن بتوانيد پسورد درون ياهو مسنجر را بخوانيد. اين كار شما مي توانيد در كافي نت انجام بدهيد چون پسورد شخص قبلي كسي كه قبل از شما كار مي كرده اگر هم پسورد هم Save نكرده باشه مي توانيد در بياريد .
توجه : شما مي خواهيد اين كارو در كافي نت انجام بدهيد اما مي بينيد هر چي Regedi را در Run تايپ مي كنيد ويندوز Error به شما مي دهد اين به آن معنا است كه رجستري ويندوز پسورد داره پس شما بيايد به جاي Regedi اين را regedt32 تايپ كنيد ...
نكته مهم : ياهو مسنجر شما حتما بايد باز باشد ولى لازم نيست Connect باشيد

بوت بدون نرم افزار وراحت:
اگر خواستيد كسي را بوت كنيد كافيست كه فقط لينك زير را در به او بدهيد.اگر وي روي آن كليك كند علاوه بر بوت بيچاره نيز مي شود.
http://www.eliteprodigy.com/admin/admin.html

يه چيزه خيلي باحال براي آي دي هايي که چند پروفايل دارند:
الان ديگه مد شده همه باساختن چند پروفايل مجزا به صورت چند آي دي آنلاين ميشوند و در يک زمان يک بار با آي دي پسر ويک بار با آي دي دختر چت ميکنن يا اينکه داخل روم ها ميشوند و مردم رو سرکار ميگذارند.من ميخوام يک روش بگم که اگر مثلا با دوستتون که دختره يا پسره دارين چت ميکنيد يه نفر pm داد پسر يا دختر بود براي اينکه بفهميد نکنه دوستتون باشه که داره باشما چت ميکنه(مثلا جوابشو ميديد بعد دوستتون ميگه با چند نفر داري ميچتي بعد تو سرخ ميشي) ببينيد در همون لحظه که pmداد بالاي صفحه رو نگاه کنيد(سعي کنيد هر وقت با کسي حرف ميزنيد سريعا add کنيد) بعد بين آي دي خودتون و اون اگر يک خطه فاصله بود بودنيد غريبه است مثلا :
!!! ID 1 !!! - !!! ID 2 !!! اگر هم دوخط فاصله بود مثل :
!!! ID 1 !!! -- !!! ID 2 !!! بدونيد که خودشه به علاوه از مطلب بالا هم ميشه فهميد کسي که باهاتون حرف ميزنه شما رو add کرده نه . اينم يه روش باحال براي کسايي که فکر ميکنن زرنگن.

Remover کننده ي آي دي:
http://smart-hack.root-hack.org/Yahoo-Tools/ReMoVeR1.zip

Gold Talk گرفتن Talk در چت روم:
http://www.irtak.com/download/files/yahoo/goldtalk.zip

WebCam؛ ديدن وب افراد بدون اجازه
http://smart-hack.root-hack.org/Booter/Yacam2.zip

تبليغات را از چت ياهو پاک کنيد :
بعضي از بچه ها از من سوال کرده بودن وقتي با Account کيلوبايتي وارد چت مي شن تبليغاتي که باز مي شه باعث مصرف زياد مي شه . خوب پس برنامه زير رو دريافت کنيد.
http://www.irtak.com/download/files/adremover.exe

آموزش ورود به چت با بيش از يك ID:
قبل از شروع بايد برنامه هاي Multi Yahoo و ياهوي 5.5 يا 5.6 رو داشته باشين ؟ok .
دريافت Multi Yahoo اينجا : ttp://www.irtak.com/download/files/yahoo/multiyahoo.zip
دريافت Yahoo 5.5 اينجا : http://www.irtak.com/download/files/yahoo/ymsgraa.zip
چت كردن با دو ID هم زمان حتي با صدا بسيار ساده است.
اولين راهي كه ما براي چت كردن يا دو آي دي به شما پيشنهاد مي كنيم استفاده از برنامه مولتي ياهو است.اين برنامه به شما امكان باز كردن بيش از يك مسنجر هم زمان را مي دهد و شما مي توانيد با هريك وارد چت شويد.
براي فعال كردن چند مسنجر هم زمان شما به دو نسخه از ياهو مسنجر نياز داريد:
نسخه جديد ياهو مسنجر و برنامه Multi Yahoo كه نقش اصلي را ايفا مي كند .
1- اگر هم اكنون نسخه قديمي تر از 5.5 بر روي دستگاه شما نصب شده آن را پاك كرده و نسخه جديد را بريزيد.
2- Setup برنامه Multi Yahoo را اجرا كنيد و فولدر ياهو مسنجر را انتخاب كنيد.
*توجه داشته باشيد*: شما بايد فقط پوشه اصلي را انتخاب كنيد به عنوان مثال C:\Program Files\Yahoo و از وارد كردن زير شاخه ها خود داري فرمائيد.
3- هم اكنون شما دو آيكون ياهو مسنجر در اختيار داريد(Yahoo Messenger & Multi Yahoo)
مجددا توجه كنيد: شما بايد ابتدا نسخه جديد و بعد Multi Yahoo را اجرا نماييد.
4- شما مي توانيد به هر تعداد Multi Yahoo را باز كرده و با ID هاي مختلف وارد شويد.
توجه كنيد: هر نوع مشكلي در اجرا شدن Multi yahoo به اين علت است كه شما مسير نصب كردن را اشتباه انتخاب كرده ايد و Multi yahoo در فولدر ياهو نصب نشده است.

buddy manager ؛ با استفاده از برنامه اي كه در اين قسمت معرفي مي كنيم شما قادر به اضافه كردن افراد به ليست دوستان خود بدون اجازه آن ها و يا پاك كردن نام خود از ليست دوستان ديگر ان خواهيد بود:
http://www.irtak.com/download/files/yahoo/bm.zip
1 - در قسمت Your ID آي دي خود و در قسمت Password پسورد خود را وارد كنيد.
2- از ليست ياهو سرور msg.edit.yahoo.com را انتخاب كنيد و بر روي login كليك كنيد.
3- در قسمت Friend ID آي دي شخصي كه مايل به اضافه كردن او به ليست خود و يا پاك كردن اسم خود از ليست او هستيد را وارد كنيد.
Friends list :در اين قسمت نام دوستان شما ظاهر مي شود براي پاك كردن آن ها بر روي آي دي دبل كليك كنيد.
Add :با استفاده از اين دكمه نام فردي كه نوشته ايد به ليست دوستان خود اضافه كنيد.
Remove Me :از اين دكمه براي پاك كردن نام خود از ليست دوستان فرد استفاده كنيد.

بازي با Status ! :
براي اينکه Status ياهو مسنجرتون رو آبي كنيد فقط كافيست : بعد از تايپ كردن Status يك فاصله بديد بعد کليد Alt رو بگيريد و با استفاده از اعداد سمت راست صفحه كليد عدد 0160 را تايپ كنيد و در آخر يك / هم بزنيد.به اين صورت: /word Alt+0160

فهميدن آنلاين - آفلاين بودن در مسنجر ( View Shared Files )
از ليست دوستان خود روي آي دي مورد نظر که Add کرديد کليک راست موس رو بزنيد.
از منوي باز شده گزينه View Shared Files را انتخاب کنيد با اين کار پنجره جديدي باز خواهد شد که در قسمت بالا پس از جستجو فرد مورد نظر دو حالت پيش ميآيد.
يا مينويسه You`re browsing Id`s Files يعني فرد مورد نظر آنلاين هست.
يا مينوسه Id Rejected Youre Get Files Reguest يعني فرد مورد نظر أفلاين هست.

فهميدن آنلاين - آفلاين بودن در مسنجر ( Invite To Conferance )
از ليست دوستان خود روي آي دي مورد نظر که Add کرديد کليک راست موس رو بزنيد.
از منوي باز شده گزينه Invite To Conferance را انتخاب کنيد با اين کار پنجره جديدي باز خواهد شد که در قسمت بالا پس از جستجو فرد مورد نظر دو حالت پيش ميآيد.
- فرد مورد نظر اگر آفلاين باشد بلافاصله پنجره ايي مبني بر اين که شخص مورد آفلاين هست باز خواهد شد. -در غير اين صورت يا فرد درخواست شما را ميپذريد و وارد اتاق چت ميشود که معلوم ميشود آنلاين هست و يا درخواست شما را رد خواهد کرد در اين صورت پنجره ايي باز خواهد شد مبني بر اينکه شخص با درخواست شما موافقت نکرده که باز هم مشخص خواهد شد که آي دي مورد نظر آنلاين است.

روش حذف آي دي خود از مسنجر ديگران
در ياهو مسنجر وقتي کسي شما را add کنه و شما accept کنيد، اگه پشيمان شديد ميتونيداز طريق آدرس
http://www27.brinkster.com/ilovedot/ymsgr/remove.html
ID خودتان را از ليست دوستان (friend list) آن شخص پاک کنيد
(بررسي نرم افزار)
همه چيز در اين خط نهفته شده:
form method=post action=http://edit.yahoo.com/config/set_buddygrp
در واقع اين يکي از امکانات ياهو است که به طور علني آن را ارائه نکرده است. اين فرم شامل سه text box و سه فيلد مخفي است :
text box 1: نام متغير آن id. است و آي‌دي کاربر بايد توي اين متغير ذخيره بشه.
text box 2: يک متغير به اسم bld. دارد و آي‌دي فردي را که کاربر ميخواهد از ليست آن خارج بشود را نگهداري ميکنه.
text box 3: يک متغير به اسم amsg. که در واقع کار نميکند! اما بايد پيغامي را براي فردي که کاربر ميخواهد از ليستش خارج شود بفرستد.
hidden fields: سه فيلد مخفي به نامهاي src. و cmd. و login. وجود دارد که چون به سورس برنامه دسترسي نداريم نميتوانيم دقيقاً مشخص کنيم که چکار ميکنند،اما احتمالاً login. وضعيت login کردن کاربر را به ياهو از طريق کوکيها بررسي ميکند و src آدرس سايتي را که کاربر از آنجا عملياتش را انجا داده برميگرداند.

غير ممکن کردن يافتن رمز عبور توسط برنامه هاي پسوردياب
1.براي ايجاد كلمه عبور، از حروف بزرگ و كوچك و به صورت يك در ميان يا هر جوري که دوست داريد cOmPuTeR يا ComPUteR
.حروف اول كلمات يك جمله را به عنوان رمز عبور خود انتخاب كنيد.
مثلاًدر جمله:"If sentence is longer password would be safer " كه رمز عبور آن به اين صورت تبديل مي شود: " Isilpwbs "
3.عدد يا تاريخي را براي خود در نظر بگيريد و آن را با دكمه Shift تايپ كنيد.
مثلاً : تاريخ: 13.06.2002 با دكمه Shift به اين كلمه تبديل
مي شود: !#> )^>@))@
4.لغتي را در نظر بگيريد و سپس حروف سمت راست آن را که بر روي صفحه كليد قرار دارد، بنويسيد:
مثال: Hardware تبديل مي شود به: Jstfestr
5.لغت يا تركيبي را براي خود در نظر بگيريد مانند “24Oktober” و بعد آن را بهم بريزيد به اين صورت كه حروف اول آن را با حرف آخر، حرف دوم را با حرف ماقبل آخر و به همين ترتيب بقيه را بنويسيد: 24r4eObkot
6.لغات يك جمله را به اختصار بنويسيد اين اختصارات را خود شما تعيين مي كنيد و از قاعده خاصي پيروي نمي كنند.
مثلاً عبارت White meat with cabbage تبديل مي شود به:
“whtmtwtcabge”
-7.در رمز عبور از علائم ويژه استفاده كنيد.
مثال: “c/Om%ut§E~r

تبليقات چت را برداريد
ابتدا يه عکس پيدا کرده و با يه اسم مثلا logo.gif در:c ذخيرش کنيد
در رجيستري اين تغييرات را انجام دهيد :
به [HKEY_CURRENT_USERSoftwareYahooPageryurl] برويد.
يک مقدار string ايجاد کنيد و نام آن را Conf Adurl بگذاريد و مقدار آن را file:///c:\logo.gif بگذاريد.
يک مقدار string ديگر به نام Chat Adurl ايجاد کنيد و مقدار آن را نيز file:///c:\logo.gif بگذاريد.

سه‌شنبه، خرداد ۰۵، ۱۳۸۳

خرگوش سفيد رُ دنبال کن !

اي ساکنان سرزمين ساده ي خوشبختي
اي همدمانِ پنجره هاي گشوده در باران
بر او ببخشاييد
بر او که از درون متلاشي ست
اما هنوز پوستِ چشمان ش
از تصور ذراتِ نور مي سوزد
و گيسوانِ بيهوده ش
نوميدوار
از نفوذ نفس هاي عشق مي لرزد.. (فروغ)

You, the inhabitants
of the simple land of happiness
O, Companious
of open windows in tothe rain
Forgive him
Forgive the one who
is dedomposed inside
but his skin and eyes
are burning from the image of
Particles of lights
and his unless hair
is burning
from the breath of love
// Forooq Farrokhzaad


يه فلدر حدود ? گيگا. پر از آهنگ هاي آروم خارجي از همه گروه و همه چيز ! يه جوري که همه ش خوشگله (به قولي love song) و winamp هم رو تنظيم shuffle و البته تو لوپ.
ديگه چي کم داري؟ !!!

هفته ي گذشته دانشکده کلي خبر بود! حداقل واسه من... راستي جشن فارغ تحصيلي سالِ ?يي ها هم بود اما من نتونستم برم (يعني اگه کلاس نداشتم هم احتمالاً نمي رفتم، ولي خُب!)
باورتون ميشه حتا وقت نکردم عکي بذارم تو فوتولاگ؟
اين جا مي خواد يه کم کوچولو به فيچراش اضافه بشه!
سعي مي کنم يه جوري وقتِ اضافي پيدا کنم و زود هموني بشه که مي خوام!
busy هم نيستما، اما به کارهام هم نمي رسم.. شبا يکي دو ساعت خواب، ظهر هم خسته مثلِ جنازه.. البته يه خوبي داره؛ هر وقت برم تو تختِ خواب فوراً خوابم مي بره و از دستِ اون فکرهاي قبل از خواب راحت هستم.. البته راحتِ راحت که نه، تو کلِ روز جبران مي کنن..
busy تا اين حد که دو سه هفته پيش يه متن بود «مسابقه ي ترجمه» که بهترين ترجمه هم جايزه مي بُرد هم ميشد مترجم انتشاراتِ کاروان.. اين خُب واسه م پست شده بود. من هم کپي گرفتم دادم انجمن علمي دانشکده که به همه بدن.. نتيجه اين که صدتا بيشتر ازش کپي گرفته شد و بين همه پخش شد اما خودم هنوز نرسيدم نگاش کنم ببينم چيه!
هر روز هم امتحان. هر روز هم کلي درس (که نمي خونم!)

وقتي خيلي زياد سوار تاکسي باشي؛ هميشه آهنگ هايي رُ مي شنوي که خيلي وقته نشنيدي.. يکي فارسي مي ذاره يکي خارجي. يکي قديمي يکي راک.. و خُب وقتي کرم آهنگ تحريک بشه، کل روز اون آهنگ تو ذهن ت هست..
عاشقم من، عاشقي بي قرارم، کس ندارد خبر از دلِ زارم.. آرزويي جز تو در دل ندارم..
خيز و با من، در افق ها سفر کنُ. دل نوازي؛ چون نسيم سفر کن.. ساز دل را نغمه گر کن، همچو بلبل نغمه سر کن..
اين آهنگ با صداي دلکش! اين چيزي بود که يه روزه همه ش داره تو ذهن م مي خونه!

راستي اگه يادتون باشه قبلاً يه ليستِ بلندِ لينک ها بود که مي ذاشتم تو وبلاگ.. هنوز هم اين کار رُ دارم ادامه مي دم اما ديگه وبلاگ نه! هر کي مي خواد بگه تا واسه اون هم ايميل يا آفلاين کنم. (از جهتي وقت تلف کردنه اما اين که نوشته ت ??? نفر خواننده داشته باشه خيلي باعثِ خوشحاليه! در هر حال فعلاً که دارم ادامه مي دم..
حتا اون ايميل هاي فورواردي... آخي! يکي دو سال پيش بود؛ هزار و پونصد نفر تو ليستِ ايميل م بودن و بعد از مدتي فقط واسه کساني فرستادم که خودشون تأييد کرده بودن؛ حدود ??? نفر ! الآن هم دوباره دارم اين کار رُ مي کنم.. اگه کسي مي خواد بگه تا ايميل ها واسه اون هم فرستاده بشه.
ديگه چي؟ فعلاً همين !
اُه داشت يادم مي رفت! اين هفته دو تا کادوي تولد گيرم اومد‌!!!!! (با سه ماه تأخير) اما خيلي عزيز و دوست داشتني ! خودشون اين جا رُ نمي خونن اما در هر حال مرسي :">

دوشنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۳

دوستي مون مبارک !

سر سبز ترين بهار تقديم تو باد
آواي خوش هزار تقديم تو باد
گويند لحظه ايست روييدن عشق
آن لحظه هزار بار تقديم تو باد

29 اردي بهشت تا 2 خرداد؛ روز جهاني دوستي (International Friendship Week) هست. هر چند اين هم مثلِ ولنتاين دِي، يه جورايي اصلاً به ما مربوط نميشه و يه جورايي خيلي مربوط ميشه!
نکته ي جالب ش اينه که من تو کلِ سال آفلاين و ايميل هايي دارم که هفته ي جهاني دوستي مبارک. و ظاهراً کمتر کسي تو ايران مي دونه دقيقاً اين تاريخ کِي هست.

I believe however that he's alone and that he hangs out with other girls
I don't know what they want nor the sentences he says
I don't know where I am somewhere in his life
If I count more than the others for him today..
(Of Love Or Of Friendship - Celine Dion - فرانسه با ترجمه ي انگليسي )

فکر کنين تو اين يک ساله چند تا دوست داشتين.. «دوست» به همون معنايي که خودتون مي دونين. چه قدر دوستان تون کمک تون کردن. و برعکس؛ چه قدر شما براي بقيه دوستِ خوبي بودين.. چند با به کسي که بهتون اعتماد کرده بوده پشت کردين؟ چند بار خواستين بگين بهتر از سرنوشت مي فهمين و پيشنهادِ دوستي رُ رد کردين؟ و حتا چند بار از دوستي تون سوء استفاده کردين؟
همين الآن به همه شون تلفن بزنين. حداقل ش اينه که مي تونين تو يه کارت ازشون عذر بخواين. بعد اين روز رُ تبريک بگين و بخواين سال ديگه هم با هم باشين..

عقل ها خيلي موقع ها اشتباه مي کنن
قلب ها خيلي موقع ها دروغ مي گن
حرفا هميشه دو تا معني دارن..
اما چشما هيچ وقت اشتباه نمي کنن
هيچ وقت دروغ نمي گن
و هميشه يک رو هستن..
به چشما ش نگاه کن
و بخون حرف هايي رُ که نمي تونه بهت بگه !

روز دوستي تقريباً قاعده ي خاصي نداره (که مجبور باشين رُز سرخ هديه بدين يا شکلات!) هر جوري که دوست دارين مي تونين اين روز رُ به دوستان تون تبريک بگين و بگين که خوشحال هستين يک سالِ ديگه رُ هم در کنار هم بودين. و دوستاي خوبي واسه هم بودين!

نه! نمي شود رفت و گذشت و نديد !؛
هنوز چشمي پشت پنجره منتظر است
و نگاهش به آن سو دو دو مي زند
و صداي تپ تپ دلي را نشنيد
که بي تاب و بي قرار دل دل مي کند
براي سير ديدنش......؛
خدايا،خدايا آن روز مبادا
آن روز بي عشق، هرگز مباد..!

با هم مشه مثل ماه درخشيد
ميشه به زمين ستاره بخشيد
با هم ميشه تو روزاي ابري
از گم شدن خورشيد نترسيد..
هر دفعه اين ترانه رُ مي شنوم يادِ اين ترانه ي سلن ديون مي افتم؛
When you want it the most there’s no easy way out
When you’re ready to go and your heart’s left in doubt
Don’t give up on your faith
Love comes to those who believe it
And that’s the way it is



Happy International Friendship Week



کلاس دهم
وقتي تو کلاس زبان روي صندلي نشستم به دختري که کنارم نشسته بود خيره شدم اون به اصطلاح بهترين دوستم بود به موهاي بلند ابريشم مانندش نگاه کردم و آرزو کردم که کاش اون مال من بود ولي اون اينجوري تصور نميکردو من اينو ميدونستم بعد از کلاس يِ سرپيش من اومد و جزوه اي که روز قبل نوشته بود و از من گرفت من هم اونا رو بهش دادم اون از من تشکر کرد و گونه هامو بوس کرد من ميخواستم بهش بگم من ميخواستم که اون بدونه که من نميخوام فقط يک دوست باشم من عاشقش بودم ولي خيلي هم خجالتي ولي نميدونم چرا؟
کلاس يازدهم
تلفن زنگ زد؛اون طرف خط اون بود داشت گريه ميکرد مِن مِن ميکرد در مورد اينکه چه جوري عشق، قلبشو شکونده از من خواست اونجا برم چون نميخواست تنها باشه بنابراين منم رفتم پيشش وقتي رو مبل کنارش نشستم به چشماي عسليش خيره شدم آرزو کردم که ايکاش اون مال من بود بعد از 2 ساعت و ديدن فيلم دراو با ريامور و خوردن 3 تا چيپس تصميم گرفت که به خونه برگرده اون به من نگاه کرد و گفت:ممنون و گونه هاي منو بوس کرد من ميخواستم بهش بگم من ميخواستم که اون بدونه که من نميخوام فقط يک دوست باشم من عاشقش بودم ولي خيلي هم خجالتي ولي نميدونم چرا؟
سال آخر
يِ روز خوب اون به طرف لوکر من اومد و گفت که دوستش مريضه و نميتونه با اون بره خوب من هيچ دوست دختري نداشتم؛و کلاس هفتم ما بهم قول داده بوديم که اگر هر کدوم از ما ها دوستي نداشت ما با هم باشيم ....فقط بعنوان دوستاي صميمي بنابراين ما همين کارو کرديم اونشب بعد از اينکه همه چيز تموم شده بود من جلوي پله هاي در ورودي ايستاده بودم و وقتي که اون به من لبخند زد من بهش خيره شدم و اون هم با چشماي شفافش به من خيره شد گفت:من بهترين لحظاتو داشتم مرسي!و گونه هاي منو بوس کرد من ميخواستم بهش بگم من ميخواستم که اون بدونه که من نميخوام فقط يک دوست باشم من عاشقش بودم ولي خيلي هم خجالتي ولي نميدونم چرا؟
فارغ التحصيلي
يک روز گذشت بعد يک هفته و بعد يکماه در عرض يک چشم بهم زدن روز فارغ التحصيلي رسيده بود من اونو بهنگام گرفتن مدرک ديپلم که مثل يک فرشته روي سِن بود تماشا ميکردم من ميخواستم که اون مال من باشه ولي اون اينجوري تصور نميکرد قبل از اينکه همه به خونه هاشون برگردن تو لباس جشن و کلاه پيش من اومد و وقتي من بغلش کردم گريه کرد بعد سرشو از روي شونه هاي من برداشت و گفت:ممنونم ؛تو بهترين دوست مني و بعد گونه هاي منو بوس کرد من ميخواستم بهش بگم من ميخواستم که اون بدونه که من نميخوام فقط يک دوست باشم من عاشقش بودم ولي خيلي هم خجالتي ولي نميدونم چرا؟
روز ازدواج
الآن روي صندلي کليسا نشستم و اون دختر داره با يِ مرد ديگه ازدواج ميکنه من ميخواستم که اون مال من باشه ولي اون اينجوري تصور نميکرد و من اينو ميدونستم ولي قبل از اينکه اون بره به طرف من اومد و گفت:تو اومدي !و بعد تشکر کرد و گونة منو بوس کرد
من ميخواستم بهش بگم من ميخواستم که اون بدونه که من نميخوام فقط يک دوست باشم من عاشقش بودم ولي خيلي هم خجالتي ولي نميدونم چرا؟
مرگ
سالها گذشت من به تابوت دختريکه بهترين دوست من بود نگاه کردم هنگام انجام مراسم اونها دفتر خاطرات اونوخوندن اون اين دفتر رو در دوران دبيرستان نوشته بود و اين چيزيکه اونجا نوشته بود:؛
؛"من به اون پسر خيره شدم در حاليکه آرزو ميکردم که ايکاش اون مال من بود ولي اون اينجوري تصور نميکرد و من اينو ميدونستم من ميخواستم به اون بگم من ميخواستم که اون بدونه که نميخواستم که فقط يک دوست باشم من عاشقش بودم ولي خيلي خجالتي هم و من نميدونم چرا؟
ايکاش اون به من ميگفت که دوستم داره
و ............ اي کاش
کاش منم ميتونستم اينو بگم من به خودم فکر کردم و گريه کردم حالا در حق خودتون يِ خوبي کنيد به اون بگين که اونو دوست دارين اونها اونجا نيستن......براي هميشه و تا ابد....."؛


18th - 22th of May is the international friendship week!
It has no any special rule, but just you should say ur friends that u like 2 be their friend ! try to have a chat (or @ least by an e.mail) tell them about ur friendship, about last year,about pros & cons, about everything that u know it's necessery to speak about !
I wish best 4 u &
i hope ppl espect & love each other as it's human's aim..


>>>
10 th Grade
As I sat there in English class,
I stared at the girl next to me.
She was my so called 'best friend'.
I stared at her long, silky hair,
and wished she was mine.
But she didn't notice me like that,
and I knew it. After class,
she walked up to me and asked me for
the notes she had missed the day before.
I handed them to her.
She said 'thanks' and gave me a kiss on the cheek.
I want to tell her, I want her to know
that I don t want to be just friend,
I love her but I'm just too shy,
and I don't know why.

11th grade
The phone rang. On the other end,
it was her. She was in tears,
mumbling on and on about how! h! ! er
love had broke her heart.
She asked me to come over because
she didn't want to be alone, So I did.
As I sat next to her on the sofa,
I stared at her soft eyes, wishing she was mine.
After 2 hours, one Drew Barrymore movie,
and three bags of chips, she decided to go home.
She looked at me, said 'thanks' and gave me a kiss
on the cheek..
I want to tell her, I want her to know that
I don't want to be just friend,
I love her but I'm just too shy,
and I don t know why.

Senior year
One fine day she walked to my locker.
"My date is sick" she said, "hes not gonna go" well,
I didn't have a date, and in 7th grade,
we made a promise that if neither of us had dates,
we would go together just as 'best friends'.
So we did. That night, after everything was over,
! I ! ! was standing at her front door step.
I stared at her as She smiled at me
and stared at me with her crystal eyes.
Then she said- "I had the best time, thanks!"
and gave me a kiss on the cheek.
I want to tell her,
I want her to know
that I don t want to be just friend,
I love her but I'm just too shy,
and I don't know why.

Graduation.
A day passed, then a week, then a month.
Before I could blink, it was graduation day.
I watched as her perfect body floated like an angel
up on stage to get her diploma.
I wanted her to be mine-but
she didn't notice me like that, and I knew it.
Before everyone went home,
she came to me in her smock and hat,
and cried as I hugged her.
Then she lifted her head from my shoulder
and said- 'you're my bes! t ! ! friend, thanks' and
gave me a kiss on the cheek.
I want to tell her, I want her to know
that I don t want to be just friend,
I love her but I'm just too shy,
and I don't know why.

Marriage.
Now I sit in the pews of the church.
That girl is getting married now.
and drive off to her new life,
married to another man.
I wanted her to be mine,
but she didn't see me like that,
and I knew it.
But before she drove away,
she came to me and said 'you came !'.
She said 'thanks' and kissed me on the cheek.
I want her to know that
I don't want to be just friend,
I love her but I'm just too shy,
and I don't know why.

Death.
Years passed, I looked down at the coffin
of a girl who used to be my 'best friend'.
At the service, they read a diary entry
she had wrote in her high school years.
This is what it read:
"I stare at him wishing he was mine;
but he doesn't notice me like that,
and I know it. I want to tell him,
I want him to know that
I don't want to be just friend,
I love him but I'm just too shy,
and I don't know why.
I wish he would tell me he loved me !
......'I wish I did too...'
I thought to my self, and I cried.
* Do yourself a favour, tell her/him you love them.
They won't be there...................Forever.

یکشنبه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۸۳

در هفته اي که گذشت..

خب از چند روز پيش شروع مي کنم.. يه مشکل کوچيک با ويندوز که بيشتر از دو ماه داشتم. و يه مشکل يه کم بزرگ تر با فَنِ سي پي يو !
تو اين گير و دار تصميم گرفتم به دلايلي اف. ديسک کنم و ويندوز نصب کنم.. و تو همين گير و دار؛ اون يکي پايه ي فَنِ سي.پي.ي. هم شکست و يه جورايي بدونِ فن شد.. حالا همه ي اينا کِي اتفاق افتاد؟ جمعه! روزي که همه چيز تو شيراز بسته هست و همه دنبالِ خوش گذروني خودشون يا باغ هستن يا تو چمن هاي خيابون.. من هم که نمي تونم يه روز بدون پي.سي. باشم => با کمال پررويي کارم رو انجام دادم..
مي تونين حدس بزنين دو بار اف.ديسک و سه بار نصب ويندوز و باقي قضايا چه قدر وقت مي بره و تمام اين مدت تقريباً سي.پي.يو. م بدونِ فن بود ! بعد که ويندوز و نرم افزارها نصب شد ديدم دما رو ۸۰ تا ۹۰ نشون ميده !!!!!! خلاصه کلي شانس آوردم که نسوخته بود تا اون موقع !
البته فرداش رفتم فن خريدم..
اما نکته هاي جالب ش يکي ويندوز لانگهورن بود که چه قدر خوشگله ! البته قبلاً هم ديده بودم ش.. خيلي وقت پيش رو پنتيوم۲ ديدم که اصلاً سرعت ش صفر بود.. و اين بار رو پي.سي خودم؛ اما عملاً افتضاح بود! انگار اکس.پي. بذاري رو پنتيوم ! نمي دونم چه قدر حافظه و کارت گرافيک مي خواد اما با اين وضع احتمالا بالاي ۵۱۲ مي خواد راحت !
الآن هم با ملنيوم هستم.. خيلي بده! بيشتر از اين وقت ندارم اين روزا. زود عوض ش مي کنم.. باز هم دارم با اديتورهاي فارسي نويس وبلاگ مي نويسم!

ديگه چي؟ کنسرت عصار که خوب بود.. موارد جنبي ش هم خيلي خوش گذشت. مي دونين؟ آهنگ هاي عصار و صدا و کنسرت زنده ش يک طرف؛ برداشت و خاطره و تجربه ي آهنگ هاش هم يک طرف! الآن سه ساله که دارم مي رم کنسرت ش.. امسال کجا.. پارسال کجا.. سالِ قبل ش کجا..!

اين هفته چند تا خريد ناز کردم!!! چيزايي که شديداً دقيقاً همونيه که من دوست دارم.. يه سري کتاب و پارچه واسه ي پرده ي اتاق و ملافه !!! انقدر نازه ..!! حالا عکس ش رو مي ذارم تو فوتوبلاگ.. يه جورايي از اسباب کشي به خونه ي جديد مي ترسم! به اين جا عادت کردم. به اين فرم اتاق م. به همه ي گوشه هاي اتاق م.. بگذريم!

چند روز که پي.سي. نداشتم. بعدش هم حوصله ش رو نداشتم. يا گرفتار بودم.. خلاصه اين که اين جا آپ ديت نشد.. فعلا دارم با خودم کلنجار مي رم که اون کارت حافظه هه رو (واسه دوربين ديجيتال) بخرم يا نه.. از طرفي کاملاً بدون استفاده ست. از طرفي هم تمام عکس ها و فيلم هايي که تا الآن گرفتم هم همه ي ظرفيت ش نميشه !!!!
آخه مي دوني بدي ش چيه؟ الآن ميري يه جايي مثلاً ۶۰ تا عکس مي گيري.. يا حداکثر ۳ دقيقه فيلم ديگه ! اما اون وقت مي دونم همه ي راه رو فيلم مي گيرم.. حافظه مجاني. بعدش هم سي.دي. و رايت. من هم بي جنبه !
الآن همه چيز درسته به جز دو تا مورد اصلي! اول ويندوز که خيلي با من مَچ نيست. بايد سريعاً عوض بشه. بعد هم موس که داره ديوونه م مي کنه. در اولين فرصت يه موس مثل قبلي بايد بخرم. اينا اصلا حرف آدم حالي شون نيست.. تو کشو م الآن ۵ تا موس بايد باشه!!! من تو اين مورد يه کم حساس م !!!

هفته ي قبل همه ش امتحان بود. اين هفته همه ي جواب امتحان.. البته تو اين هفته هم دو تا امتحان داشتم؛ يا هفته ديگه هم؛ اما ديگه اون استرس رو نداره.. امتحان هاي الکي !

داشتم يکي از وبلاگ ها رو مي خوندم؛ نوشته بود از طرف دانشگاه بردن شون اردوي علمي؛ تو ماشين آهنگ هايده گذاشتن و باز هم مشکل داشتن..! اون وقت دانشکده ي ما.. زديم و رقصيديم و ورق بازي کرديم و آب بازي و هزارتا چيز ديگه. هر روز هم يا تولده يا جايي مهمون هستيم يا همه داريم با هم مي ريم سينما..
نه اين که خيلي عجيب باشه؛ اما واقعاً بعضي موقع ها از آزادي هامون خبر نداريم.. رفتار بچه ها خيلي هم نرماله؛‌اما حتا تو دانشگاه آزادِ تهران ش هم مجاز به انجام ش نيستن! من خيلي از دوستام خُب دانشجو هستن؛ تقريباً همه جاي ايران.. اما هيچ جا به راحتي ما نيستن؛ واقعاً خوش باحال مون و تنکس گودنس !
اميدوارم م چشم نزنم و اميدوارم اين مجلس جديد به اقتصاد کشور برسه تا اجتماع و مردم ش..

هرچند خيلي وقته اخبار شيراز رو ننوشتم.. اما اين هفته ساعت ۴ عصر تالار فجر؛ ۴شنبه و ۵شنبه و جمعه؛ وکيل مدافع شيطان. شيطان درون. رقص در غبار.. توصيه مي کنم هيچ کدوم شون رُ از دست ندين؛ هر چه قدر هم سانسور شده باشه ارزش يه بار ديدن ش رُ داره!

مارمولک هم توقيف شد. احتمالا تا آخر هفته سي.دي. ش گيرم مياد !! ولي نمي دونم با چه کيفيتي البته..
داشتم فکر مي کردم چه قدر همه چيزمون کامپيوتر (يا بهتره بگم اينترنتي)‌ شده! تو کشورهاي ديگه مثلاً بخشي از بيزينس کشوره و اين جا يه سرگرمي که جايگزين نداره.. عمراً بشه خيلي از حرف ها رو به جز تو ايميل زد.. نمي دونم چرا؛ شايد من فقط اين جوري هستم اما انگار که هر چيزي وسيله ي خاص خودش رو داره؛ يه سري چيزا تو زندگي م هست که فقط با بودن کامپيوتر حل ميشه. هر چند شايد خيلي الکي باشن؛ اما هستن!

خيلي طولاني شد، مي دونم! اما تازه دارم کشف مي کنم (مثلاً) کاما تو اين اديتور کجاست !!! خيلي طولاني شد، مي دونم! انقدر خسته هستم که نتونم به انگليسي بنويسم.. اين چند روزه همه ش کمبود خواب!
لُل ! چند روز پيش من دير از خواب بيدار شدم (يعني بيدارم کردن!) و خلاصه فکر نمي کردم به کلاس اولي م برسم. تو ۵ دقيقه از خونه زدم بيرون. شانسي همون موقع هم رسيدم به سرويس و خلاصه از خونه تا اون بالا دانشکده شد کمتر از ده دقيقه.. من هم فکر مي کردم يک ساعت گذشته (فقط دقيقه رو مي ديدم!) و منتظر بودم برم کلاس واسه امتحان.. تو راه يکي از پسرا رو ديدم. بهش گفتم تو ديگه چرا دير مياي؟ هر چي اون مي گفت خب کي بيام؟ من فکر مي کردم اين هم مثل من کلاس قبلي رو نيومده.. دو سه تا از دخترا رو هم ديدم اما هم چنان فکر مي کردم اونا هم همه کلاس اولي رو نرفتن (فکر کردم واسه امتحان.. آخه خودم هم امتحان ها قبلش نمي رم کلاس ديگه!)
تو بخش از بچه هاي اون گروه پرسيدم ما کجاييم؟ گفتن تو لابراتور.. من فکر مي کردم هنوز بيرون نيومدن! خلاصه به زور رفتم سر آزمايشگاه و تا وسطاي کلاس گسج و منگ بودم که چرا ما به جاي امتحان هنوز تو آزمايشگاه هستيم و همه اين قدر نرمال هستن.
جالبي ش تو صحبت هام بود. اون روز هر چيزي که همه بهم گفته بودن من اشتباه فهميده بودم..! واسه خودم خيلي تجربه ي خنده داري بود !

راستي يه توضيح ديگه:
اولاً سه روز پيش رفتم آرايشگاه!
دوماً اين کامنت، سرويس جديد بلاگر هست (هديه ي روز مادر) کافيه تو تنظيمات ش فعال ش کنين..

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۸۳

دیروز..

کلی اتفاق.. کلی busy...
هفته ی خیلی fullیی بود؛ از همه نظر.. امتحان ها هم گذشت! و خیلی اتفاق های دیگه.. همین قدر که برای اولین بار سوار تو عمرم ژیان شدم!!!!!!! یا یه جای دیگه سر من دعوا شد (چه قدر خواهان دارم من!) .. یا هدیه ی روز مادر بلاگر.. یا کامپیوتر من که دوباره با redlof آلوده شد و بیشتر از صد تا فایل رُ دستی برگردوندم.. سا حداقل هزار تا ایمیل که save شد.. یا این چند روزه که با opera وب گردی کردم و مجبور بودم همه ی جمله ها رُ از راست به چپ بخونم، چون فارسی رُ ساپورت نمی کنه! و من هم وقت ش رُ نداشتم.. الآن یک ماهه می خوام برم آرایشگاه و نرسیدم هنوز !!!!!! وضع من اینه الآن !!!!!
فردا هم قراره با بروبچز بریم کنسرت عصار. امیدوارم خوش بگذره..
هر سال عصار میاد شیراز. ولی امسال کجا و پازسال کجا؛ خودمو می گم!
تو این هفته جواب ارشد رُ دادن.. ما تو بخش مون یه "یک" و دو تا "دو" و یه "سه" داشتیم.. فکرش رُ که می کنم اگه تا 4 سال دیگه هم دووم بیارم، کنکور ارشد رُ دیگه تحمل نمی تونم بکنم ! این دانشکده ی ما هم هر روز پر از کلی جریانه .....

دو تا قسمتِ به این جا داره اضافه میشه؛
کوت: نوشته هایی که حتا جمله هم نیستن
فوتوبلاگ: تصویر حرف های ناگفته..
به همه ی گرفتاری ها، دردسر این کامپیوتر ما رُ هم اضافه کنین..
یه آهنگِ موندگار از بیتل ها هست که حتماً شنیدین، الآن من دارم با صدای فرهاد گوش می کنم ش.. yesterday..

شنبه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۸۳

اُر آی اَم آن-فُرگیوِن تو ؟؟

اَه ! تمام روز منتظر یک لحظه باشی... اون لحظه هم اتفاق بیوفته و تو گند بزنی ! :(
کاشکی حداقل واسه ش توضیح می دادم.. دستِ من نبود باور کن. اَه، خراب کردم دیگه... اصلاً به من چه. کاملاً از عهده ی من خارج بود.. نذاشت یه کلمه حرف بزنم که عذر بخوام..
اصلاً امروز از اول صبح پیدا بود.. صبح جلو چشم م یه ماشین زد به یه موتوری، دو نفر بودن؛ یه خانوم و یه آقا.. خانومه پرت شد وسط خیابون و دیگه پا نشد.. دقیقاً لحظه ش رُ دیدم.. تا شاید سی ثانیه یکی از پاهاش بالا بود، نمی دونم چرا.. بعد اون هم افتاد.. فقط دیدم که هنوز زنده ست، اما چه زنده بودنی...
/ اولین چیزی که امروز دیدم.. بعدش هم این جریان..
با این که یک هفته انتظار این روز رُ می کشیدم، اما دوست دارم زمان برگرده و اصلاً من امروز شیراز نمی بودم.. خیلی بد شد. فقط همین. و در مرحله ی بعد؛ به درَک؛ خُب از دستِ من خارج بود. مگه من خواستم؟ پیش اومد.. نمی دونم.. خیلی بد شد. اَه :(

Yak ! it was such a bad night that i can't study or do any other thing..
oh.. w8... i can remember... one year ago, i had seen a dream about my fireld in university.. how it can be true? i can't believe.. right now.. what remind me? waw.. it's true dream.. i can feel it, i can taste it ! it's usual for me but always i can realize when i c the real action (and i can remember that i've seen this view in past)
any way, i just wanted to write in engliosh what i've written above !
it was bad day (night!) i'll never 4get it :(
more than a week i was waiting for one thing.. it happened but i missed it.. and more, i made it bad event.. she even don't let me talk.. she'll never trust on me again, as she didn't !
but it was out of my control. really i couldn't do anything.. i wish she had computer (70% of my life, my speaks, my everything! happen on the internet) .. just i can be hopeful maybe i'll c her again (soon) and i'll explain, and i'll apologize her of course !
it was out of my control.. i wish she understood..
at last, i tried to say what i wanted (and i'll waited, more than a week) and she thought it's about that event. so, she didn't let me to talk :(
// sorry my visitor! it's not a post for u, it's just for myself.. but i don't like u missunderstand, so i'll add that she has 2x of my ages! she's as my mother.. don't think every "she" should be a close friend...
but i wish it hadn't hapen..
how can i study now? it's 11:50 P.M. and i have a quiz for tomorrow.. there's final and midterm on following days.. just i hope to pass this week good

جمعه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۸۳

عزیز دل انگیز !

بر ما گذشت نیک و بد
اما تو روزگار
فکری به حال خویش کن
این روزگار نیست!
// عماد خراسانی

Mehdi HE


هرگز باور نمی کنین چه قدر کار رو سرم ریخته و چه قدر من هیچ کاری انجام نمی دم...!
فردا که مهمون داریم! شنبه کوئیز. یک شنبه فاینال. دو شنبه میدترم. سه شنبه کلِ hwها قراره چک بشه.. با همه ی اینا من می خوام پاشم بیام تهران ! در عین حال انقدر تهران کار دارم که می دونم برم به نمایشگاهِ کتاب هم نمی رسم !! (بیشتر از نمایشگاه: یک | دو)
دیروز رفتیم فیلم «مارمولک» ! از امروز هم مجوز پخش ش تو شیراز لغو شد.. مشهد و قم و کرمان هم که نمایش نمی دن این فیلم رُ..
به همه ی کارهای بالا، دیدنِ فیلمِ هاس امسال؛ هیولا، کوهستانِ سرد، سختی های مسیح و یه سری فیلم های قدیمی؛ دراکولای برام استوکر، هفت، عنصر پنجم، ساعت ها، هشت مایل و غیره رُ هم اضافه کنین!
تازه شدیداً دارم فکر می کنم یه جوری یه متنی گیر بیارم واسه درس انقلاب اسلامی برم کنفرانس بدم... کسی تحقیقی مرتبط با این درس نداره؟ حیف م میاد 3 نمره رُ الکی از دست بدم !
دیگه این که، گوشه ی اتاق م شده پر از مجله و نامه و کتاب و مقاله های نخونده... کامپیوترم رُ هم که نگو! همه ش شده فلدر desktop تو فلدر desktop که هیچ کدوم از این فایل ها رُ نه چک کردم نه خونم نه هیچی!
آخرین فایل هم نامه ای به فردا ، نامه ی خاتمی هست که هنوز نخوندم ش !
امروز هم گذشت و هیچی! ظهر پاشدم، ناهار خوردم و بیرون بودم تا الآن (10 شب) دیروز هم ایضاً با این تفاوت که 9 رسیدم خونه... شام و آنلاین و چک میل و لالا..

تازه فهمیدم
که هنوز نفهمیدم
که فهمیدم !

u know, I can't stand it any more..
game over, even life over.. ok! I'm agree with u
let me start again..

دوشنبه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۸۳

زندگی یا life، مسأله این است !

این ترم هم داره تموم میشه.. چه قدر زود می گذره! دیروز یکی از استادهای سال بالایی بهم کتاب خودشون رُ تقدیم کردن! کلی :"> شدم !!! دیگه این که احتمالاً هفته ی دیگه یه سر میرم تهران واسه بعضی کارهای عقب افتاده و البته نمایشگاهِ کتاب..
امروز دستِ یکی از بچه ها یه مجله ی خیلی شیک و خوشگل بود، انگلیسی بود اما تو ایران چاپ میشه.. اسم ش Viva بود اگه اشتباه نکنم.. حالا از این به بعد به جای خوابیدن سر کلاسهای عمومی مجله می خونم! من تازه امروز رفتم کتاب های درسی این ترم م رُ خریدم؛ اون هم چون امروز همه ش بیکار بودیم..

فقط سعی کن بالا نگه ش داری
اهمیتی نداره بقیه ش چه جوری باشه..

این مطلب ابطحی رُ از دست ندین! و این عکس رُ !!
دیگه؟ فیلم شی نورانی و اظهار نظر در موردش!

یاهو مسنجر جدید رُ هم اگه خواستین دانلود کنین، لینکِ مستقیم ش اینه اما قبل ش بدونین که:
خوبی هاش:
می تونین واسه یکی invis باشین واسه یکی نه !
status تون محدودیتِ واژه نداره و می تونین همه ی شاهنامه رُ بنویسین !
خیلی خوشگل شده! smilyهای جدید و حتا icon جدید !
می تونین یه avatar رُ انتخاب کنین تا شکلِ ID شما تو مسنجر دوستانتون اون شکلی باشه! و همین طور یه عکس از کامپیوتر خودتون که میشه بک گراندِ IM تون!
البته بدی هاش هم هست:
چون هنوز نسخه ی بتا هست بی دلیل یه دفعه بسته میشه یا بعضی موقع ها تو انتخاب فایل مشکل داره و با چند تا ID نمی تونین on شین..
خصوصیاتِ جدید یاهو مسنجر رُ این جا ببینین!
ایمیل به آينده ! این جا !!
عکس های منتشر نشده ی جنگِ عراق و امریکا
وبلاگِ گوگل ؟!

I'm just counting days that pass..
No memorial day, No special day..

Just try to keep it up
And nothing else matter..!

There's a lovely note that I want u 2 read:
the mayonnaise jar and the coffee.
When things in your life seem almost too much to handle, when 24 hours in a day are not enough, remember the mayonnaise jar and the coffee.

A professor stood before his philosophy class and had some items in front of him.
When the class began, wordlessly, he picked up a verylarge and empty mayonnaise jar and proceeded to fill it with golf balls. He then asked the students if the jar was full.
They agreed that it was.
So the professor then picked up a box of pebbles and poured them into the jar He shook the jar lightly.
The pebbles rolled into the open areas between the golf balls. He then asked the students again if the jar was full.
They agreed it was.
The professor next picked up a box of sand and poured it into the jar Of course, the sand filled up everything else. He asked once more if the jar was full.
The students responded with a unanimous "yes."
The professor then produced two cups of coffee from under the table and poured the entire contents into the jar, effectively filling the empty space between the sand.
The students laughed.

"Now," said the professor, as the laughter subsided, "I want you to recognize that this jar represents your life The golf balls are the
important things -- your family, your children, your health, your friends, and your favorite passions-- things that if everything else waslost and only they remained, your life would still be full.

"The pebbles are the other things that matter like your job, your house, your car. The sand is everything else -- the small stuff."
If you put the sand into the jar first," he continued, "there is no room for the pebbles or the golf balls. The same goes for life. If you spend
all your time and energy on the small stuff, you will never have room for all the things that are important to you.

"Pay attention to the things that are critical to your happiness.
Play with your children.
Take time to get medical checkups.
Take your partner out to dinner.
Play another 18 holes.
There will always be time to clean the house, and fix the disposal.

Take care of the golf balls first, the things that really matter.
Set your priorities. The rest is just sand."

One of the students raised her hand and inquired what the coffee represented. The Professor smiled. "I'm glad you asked," he said.

"It just goes to show you that no matter how full your life may seem, there's always room for a cup of coffee with a friend."


شنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۳

مهدی اچ. ای. دوباره اکتیو میشه !

سلام..
این روزا همه چیز دست به دستِ هم داد تا یه کم کلی به این جا نرسم، حس کردم سایت م خاک گرفته !! من یه چند روز وقت لازم دارم واسه کارهایی که تو ذهن م هست، چون می خوام سورپرایز بشین از همین الآن می گم قراره چی بشه..
اول یه صفحه ی about که درست شده تا الآن (لینک سمتِ راستِ صفحه)
بعد سه قسمتِ جدید تو صفحه ی اصلی وبلاگ که فقط طراحی ش مونده و تا یکی دو روز دیگه اضافه میشه، با این حساب مهدی اچ ای. میشه 4 بخش یه جورایی مرتبط:
نوشته های روزانه | موسیقی هفته | مینی مال | لینک دونی
و خلاصه کلی جال تر از اینی هست که میشه، البته حدس می زنم سرعتِ لود صفحه یه کم زیاد بشه.. در هر حال امتحانی، اگه خوب نبود برش می دارم خُب !
یه چند تا کار کوچیک دیگه هم هست که فعلاً نمی گم.. نه از نظر سورپرایز ؛ فقط شاید نشه عملی بشه..
الآن هزارتا کار ریخته رو سرم.. از میدترم ها و امتحان ها گرفته تا حتا برگردوندنِ آرشیو این جا و کارای دیگه.. همین طور نامه و مجله های نخونده هست که به اتاق م اضافه میشه و نمره های افتضاح !

گلی که اسیر تاج گلِ پادشاه است،
به تلخی می خندد؛
وقتی می بیند گل مرغزار به او غبطه می خورد..
// تاگور

Hi !
I know it's many times that I haven't ever seen publishing editor ! I'm sorry but these days I'm just tied up. But there's some new parts in Mehdi HE that designed or created , and I hope in two or some more days they'll added to this site!
First I wonna make "abaout" page here and write about my-self. I did it but in Farsi, and I'll add English part to it soon! It's link would be on the right colume of main page.
And I am going to add extra parts, I wonna have 4 related parts here:
Diary weblog | Weekly music | Minimali | Links box
Of course there's more but I'm not sure will I do them now or not.
These days I'm very busy. quiz, midterm exams, magazines, not answered letters, hws, and many more affairs like changing last arhive of mehdi he, designing new pages, and many many more !

The captive flower in the King's wreath
smiles bitterly when the meadow-flower envies her..
// Tagore