شنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۴

انتي‌گ‌ني

Antigone اسم تراژدي اي ارسطويي ست که توسط سوفوکل (Sophocles) در سال 440 قبل از ميلاد نوشته شده، و در اصل ادامه اي هست بر تراژدي قبلي ش «اوديپ» (Oedipus Rex) که ده سال قبل تر نوشته بود..

«اين زندگي آدمي از آغاز خلقت تا پايان آن به پشيزي نمي ارزد. کيست در اين جهان که اگر به درستي بنگرد، نيکبختي خود را جز خواب و خيالي نبيند. اين است اوديپ، عبرتي از بي اعتباري جهان، مثالي از پوچ بودنِ شادکامي فرزندان آدمي..»
// سوفوکل


مقدمه يک:
در قرن هشت پيش از ميلاد، يونان پايتخت فلسفه ي دنيا بوده و يکي از بزرگترين هنرها، سرودن شعر بوده.. در اون زمان مردم خدايان و الهه گان (ايزدان و ايزدبانوان) رُ ستايش مي کردن. يکي از اين خدايان ديونيز (Dionysus) بود؛ خداي شراب و باروري.. ديونيز در يونان باستان، خدايي رنج ديده ست که خودش مرگ و رستاخيز رُ تجربه کرده و در گرفتاري ها، به مردم کمک مي کنه. آيين پرستش ديونيز به هفتصد سال قبل از ميلاد بر مي گرده؛ هر ساله در سالروز تولدش، پايان ماه مارس تا اول ماه آوريل، جشني مي گرفتن و در اون، 50 نفر همخوان در لباس بز (بز نمادِ ديونيز هست) گرداگرد محراب اون (که بهش ارکسترا Orchestra مي گفتن) جمع ميشدن و قصيده هاي آهنگين (Choral Ode) مي خوندن. اين جشن پنج روز ادامه داشت و به اون سرود، تراژديا (Tragedia) به معني نغمه ي بزمي مي گفتن.

در سال 534 پيش از ميلاد مسيح، نمايش تراژدي کاملاً رسمي و بخشي از آيين هاي سالانه ي ملي يونان ميشه که در تماشاخانه ها نمايش داده ميشد و کاملاً همگاني بوده. در نخستين روز جشن ميلادِ ديونيز راه پيمايي و جشن و سرور بوده، روز دوم، ده سرود آهنگين خونده ميشده و در هر روز از سه روز ديگه، سه تراژدي، يک نمايشنامه ي نيمه خدايان (Satyr Play) و يک کمدي به نمايش گذاشته ميشده..

در ضمن مضمون همه ي اينا، بيشتر ستايش خدايان و دادن درس هاي اخلاقي و اجتماعي به مردم بوده، و در پايان هم به بهترين نمايشنامه ي اون سال جايزه مي دادن.. در اون زمان، آشيل (Aeschylus) از برترين نمايشنامه نويس ها بوده که تونسته بود دوازده بار جايزه ي نخست رُ کسب کنه..


مقدمه دو:
سوفوکل (Sophocles) در کل يکي از خوشبخت ترين انسان هاي زمان خودش بوده. در سال 496 در کولونوس (Colonus)، در يونان به دنيا مياد. نزديک نود سال در شهرت و محبوبيت و شادکامي زندگي مي کنه و بعد از مرگ هم -تا به امروز- شهرت ش رُ حفظ کرده. از ابتدا در يه خانواده ي ثروتمند به دنيا مياد، زير نظر عالي ترين مربيان و معلمان درس ياد مي گيره. در بيست سالگي به دليل «اندام برازنده و سيماي جذابش» به عنوان مظهر آراستگي و زيبايي و جذابيتِ يک مرد يوناني شناخته ميشه و مجسمه هاي مرمرين اي که از پيکرش مي سازن در تمام يونان طرفدار پيدا مي کنه.. بعد به عنوان يک سلحشور يوناني، لباس رزم تنش مي کنه و به ميدان جنگ ميره (باز هم افتخاراتي کسب مي کنه) و بعدتر به سياست رو مياره و در نهايت به هنر.

زماني که سوفوکل تصميم مي گيره از سپهسالاري کنار بکشه و نمايش نامه بنويسه، کسي به اسم آشيل، قلب تمام يوناني ها رُ تسخير کرده بود.. سوفوکل به مصاف ش ميره و با اولين اثرش که غم نامه اي بود به نام «تريپتولموس» (Triptolemus) تونست برنده ي جايزه ي اول بشه و آشيل رُ شکست بده. در کل سوفوکل بيش از يکصد و بيست نمايشنامه مي نويسه (اگرچه فقط هفت تاش به جا مونده) و بيست بار جايزه ي نخست ادب زمان رُ از آنِ خودش مي کنه.


انتي‌گ‌ني (Antigone) :
يکي از معروف ترين نوشته هاي سوفوکل. قبل از خوندنِ ماجرا يه مقدمه ي کوچيک لازمه: اکثر تراژدي و نمايشنامه هاي يونان باستان بر اساس اسطوره هاي اون زمان سروده شده، يعني در اون زمان، شخصي به اسم انتي‌گ‌ني وجود داشته، يا شخصي به اسم اوديپ. البته بنا بر چيزي که گفتن، آنتی‌گ‌ني وجود داشته؛ اما به عنوان يک آدم معمولي؛ اين که دختر اوديپ و جوکستا (شاه و ملکه ي شهر تبس) بوده. و سوفوکل اون رُ به قهرمان تبديل کرده..

بر اساس اسطوره، اوديپ کسي هست که مورد خشم خدايان قرار گرفته، همسرش (که مادر واقعي ش هم بوده) ؛ جوکستا، خودش رُ از سقف اتاق حلق آويز مي کنه، اوديپ خودش رُ با سنجاق لباس جوکستا کور مي کنه و از شهر تبس (Thebes) خارج ميشه.. در اين حال چهار فرزند ازش مي مونه؛ دو دختر و دو پسر.

در انتي‌گ‌ني، دو پسر بر سر تصاحب قدرت و جانشيني مي جنگن.. پولي‌ني‌سيز در نبرد اوليه شکست مي خوره و ميره از ايالت هاي همسايه، لشکر جمع مي کنه و به تبس حمله مي کنه تا برادر خودش -اتيک‌ليز- رُ شکست بده. البته در اين جنگ هر دو کشته ميشن و لشکر همسايه، به کشور خودشون بر مي گرده..

ک‌ريان، به پادشاهي انتخاب ميشه و به عنوان اوليت حکم حکومتي، دستور ميده جسد پولي‌ني‌سيز خاک نشه و در صحرا بمونه تا غذاي حيوون ها بشه. در اون زمان -بر اساس دين و اسطوره شون- مرده ها بايد آبرومندانه خاک مي شدن و اگه اين اتفاق نمي افتاد، روح اون مرده تا مدت ها در اين دنيا سرگردان ميموند و همين باعث زجرش ميشد. ک‌ريان عملاً با اين حکم، خواسته نشون بده پولي‌ني‌سيز (که برادرزاده ش هم هست) به دليل اين که به کشور خيانت کرده (و از ايالت هاي همسايه بر ضد کشور لشکرکشي کرده) بايد مجازات بشه (تا درس عبرتي شود براي ديگران..!) و براي همين اتيک‌ليز رُ طي مراسم باشکوهي به عنوان يک جنگجوي مبارز که در راه دفاع از کشور کشته شد، به خاک مي سپارن، اما ک‌ريان دستور ميده هر کس پولي‌ني‌سيز رُ بخواد به خاک بسپاره يا براش گريه کنه يا دعا بخونه، بايد سنگسار بشه..

داستان انتي‌گ‌ني از اينجا شروع ميشه..
دو پسر باقي مونده از اوديپ که به همراه طلسم شومي که خدايان بر اوديپ قرار دادن، از بين ميرن و ميمونه دو دختر؛ آنتی‌گ‌ني و ايس‌مني. بعد از اين که ک‌ريان اون دستور رُ ميده، آنتی‌گ‌ني ميگه بايد برم پولي‌ني‌سيز رُ به خاک بسپارم، اولاً که اون برادرشه و دوماً دستور ک‌ريان خلاف دستور خدايان (به خاک سپاري مردگان) هست. اول از ايس‌مني کمک مي خواد اما ايس‌مني ميگه ما زن هستيم و قدرتي نداريم و در همه حال بايد از قوانين پيروي کنيم، پس نبايد اين کار رُ انجام بديم..

انتي‌گ‌ني در نهايت پولي‌ني‌سيز رُ به خاک مي سپاره.. ک‌ريان دستور ميده بايد کسي رُ که از دستور سرپيچي کرده رُ پيدا و مجازات کنن.. آنتی‌گ‌ني دستگير ميشه و به زندان ميوفته تا در اولين فرصت سنگسار بشه.. از اونجايي که انتي‌گ‌ني برادر زاده ي ک‌ريان هست و همين طور در اثر هشدار درباريان، سنگسار لغو ميشه اما آنتی‌گ‌ني رُ در غار (سياه چاله اي) همراه با مقداري غذا تنها مي ذارن تا خودش از بين بره و خوراکِ جانوران بشه..

پسر کريان، هيمن که عاشق (و در حدِ نامزدِ) انتي‌گ‌ني هست، پدر رُ نصيحت مي کنه که کارش درست نيست و اگه بخواد به لجبازي خودش ادامه بده، باعث از دست دادن پسرش ميشه. اما ک‌ريان خيلي خشمگينه (چرا که در آخرين ديدار هم آنتي‌گ‌ني از کار خودش دفاع مي کنه و بر ضد ک‌ريان و دستورش حرف مي زنه).. هر دو عصباني ميشن، پسر فحش و بد و بيراه ميگه و از قصر خارج ميشه..

در اين مرحله تايري‌سياس، کاهن بزرگ شهر که نقش پيامبر رُ در تراژدي هاي يوناني بازي مي کنه (... روزي آتينا (الهه ي خرد رُ در حال آب تني کردن ميبينه، به عنوان مجازات کو ميشه اما چشم درونش روشن ميشه و مي تونسته آينده رُ پيش بيني کنه و واسطه ي خدايان و مردم باشه)، ک‌ريان رُ (از طرف خدايان) آگاه مي کنه و بهش هشدار ميده که علائم و شواهد نشون دهنده ي بروز يک مصيبت بزرگه؛ خدايان به خاطر اين فرمان بر ک‌ريان خشم گرفتن و صلاح ش در اينه که از کيفر دختر بي گناه (انتي‌گ‌ني) بگذره، بعد خودش به سمت تپه بره و شخصاً جنازه ي پولي‌ني‌سيز رُ به خاک بسپاره..

ک‌ريان يه دفعه به خودش مياد. هر دو دستور قبلي خودش رُ نقض مي کنه. به سمت غار دهشتناکي ميره که دختر رُ در اون زنداني کرده بودن، و از بيرون صداي ناله هايي رُ مي شنوه. وقتي وارد ميشه با صحنه ي وحشتناکي رو به رو ميشه:

هيمن، با دست خودش، معشوقه ش رُ کشته تا کمتر زجر بکشه و زودتر به آرامش برسه و بر جنازه ش در حال اشک ريختنه.. وقتي پدر رُ مي بينه، دشنه اي که همراه داشت رُ در سينه ش فرو مي کنه و در کنار دلداده ش ميميره..

در همين حال به زنِ کريان خبر کشته شدنِ آنتي‌گ‌ني رُ ميدن و اين که هيمن در نظر داره پدرش رُ بکشه و بعد خودش رُ از بين ببره.. وقتي کريان به شهر بر مي گرده، ميبينه زنش که طاقت اندوه فرزند از دست رفته ش رُ نداشته خودکشي کرده.. ک‌ريان زماني به اشتباه خودش پي مي بره که ديگه راه بازگشتي نيست و تنها و درمانده شده..

تراژدي آنتيگاني يا آنتيگن يا آنتيگني ، درباره ي فريفتگي يک پادشاه هست. تنش و برخورد ميان ک‌ريان و انتي‌گ‌ني، گوياي برخورد ميان فخرفروشي ک‌ريان و دين داري انتيگنيه. ک‌ريان قهرماني ارسطويي ست: او فردي بلند پايه ست، نه بدکردار و نه بيگناه که دچار اشتباهي تراژيک ميشه. و خودش و نزديکانش رُ به نابودي مي کشونه..

// سيري در بزرگترين کتاب هاي جهان - حسن شهبار
// تاريخ ادبيات انگليس - دکتر امرالله ابجديان

لينک هاي مربوطه:
» مانکي نوتز : نقد و توضيح همه چيز !
» لينک مقالات و کتاب هاي نوشته شده در اين مورد
» نقد و توضيح انتي‌گ‌ني (و اوديپ) در کليفز نوتز
» نقد و توضیح در کلاسیک پيجز (تمامش در يک صفحه ست)
» راهنماي انتي‌گ‌ني (تمامش در يک صفحه ست)
» نقد و خللاصه در بوک رگز
» مقاله اي از لوک سمارت
» جملات معروف نمايشنامه (براي امتحان شايد لازم باشه)
» نقد و خلاصه در کلاسيک نوتز
» لينک سايت هاي ادبي، براي جست و جوي بيشر..

جمعه، آبان ۲۷، ۱۳۸۴

پرنس

اول:
خُب شما Prince رُ چي ترجمه مي کنين؟ شاهزاده؟ وليعهد؟ يا پرينس؟ اون وقت princess چي؟! بازم شاهزاده ي بانو و وليعهدِ زن؟ يا پرينسس؟! خُب من کار دوم رُ کردم، فقط لفظ فارسي ترش (پرنس) رُ آوردم..

پرنس..

روزي روزگاري، پرنسي بود که يدون هيچ گناهي، تحت سحر يک جادوگر بدجنس دراومده بود. طلسم اين بود که پرنس فقط مي تونست يک کلمه در سال صحبت کنه. اگر چه مي تونست اينو ذخيره کنه، بنابراين اگه براي يک سال تمام صحبت نمي کرد، اون وقت در سال بعد اجازه داشت دو کلمه رُ به زبون بياره. (اين جريان مالِ قبل از اختراع زبان نوشتاري يا زبان نشانه ها بود.)

يه روز پرنسس خيلي زيبايي رُِ ميبينه (با لباني به سرخي لعل، گيسوان طلايي وچشماني به زيبايي ساقوت کبود)، و به طور ديوانه واري عاشق ميشه. به هر سختي که بود خودش رُ نگه داشت تا به مدت دو سال حرف نزنه، اون وقت ميتونست بهش نگاه کنه و بگه «عزيز من». اما در پايانِ دو سال، آرزو کرد بتونه بهش بگه که دوستش داره.

براي همين، سه سال ديگه هم بدون هيچ صحبتي صبر کرد (تا مجموع سال هاي سکوتش به پنج برسه). اما در پايان اين پنج سال، فهميد بايد از پرنسس بخواد که باهاش ازدواج کنه، پس چهار سال ديگه هم صبر کرد و هيچي نگفت.

نهايتاً وقتي نه سال (!) سکوت به پايان رسيد، خوشحالي ش مرزي نمي شناخت؛ پرنسس دوست داشتني رُ به خلوت ترين و رومانتيک ترين قسمت از باغ زيباي شاهنشاهي هدايت کرد، صدها رز قرمز رُ بر دامن ش ريخت، جلوش زانو زد و در حالي که دستش رُ در دستش گرفته بود، با تمام وجود گفت: «عزيز من، خيلي دوستت دارم! با من ازدواج مي کني؟»
پرنسس دسته اي از موهاي طلايي ش رُ در پشت گوش ظريفش جمع کرد، چشمان به رنگ ياقوت کبودش رُ از تعجب باز کرد، لب هاي لعل گون ش رُ از هم باز کرد، و گفت:

.

.

برو پايين . . .

.

.

.

.

.

خُب، حدس بزن چي گفت . . .

.

.

.

.

.

هِي! حدس بزن چي مي تونسته گفته باشه . . .

.

.

.

.

.

.

گفت . . . . . .

.

.

.

.

.

.

«چي گفتي؟!...»






The Prince . . .

Once upon a time there was a Prince who, through no fault of his own was cast under a spell by an evil witch. The curse was that the Prince could speak only one word each year. However, he could save up the words so that if he did not speak for a whole year, then the following year he was allowed to speak two words. (This was before the time of letter writing or signlanguage.)

One day he met abeautiful princess (ruby lips, golden hair, sapphire eyes,) and fell madly in love. With the greatest difficulty he decided to refrain from speakingfor two whole years so that he could look at her and say "my darling". But at the end of the two years he wished to tell her that he loved her.

Because of this he waited three more years without speaking (bringing the total number of silent years to 5).But at the end of these five years he realized that he had to ask her to marry him. So he waited ANOTHER four years without speaking.

Finally as the ninth year of ! silence ended, his joy knew no bounds. Leading the lovely princess to the most secluded and romantic place in that beautiful royal garden the prince heaped a hundred red roses on her lap, knelt before her, and taking her hand in his, said huskily, "My darling,I love you! Will you marry me?"
And the princess tucked a strand of golden hair behind a dainty ear, opened her sapphire eyes in wonder, and parting her ruby lips, said:

.

.

.

.

scroll down . . . . ..

.

.

.

.

.

.

...... Well, guess what she said . . . . . .

.

.

.

.

.

.

.

...... come on, guess what could she have

.

.

.

.

.

said . . . . . . .

.

.

.

.

.

.

.

"Pardon . . . ?"

سه‌شنبه، آبان ۱۷، ۱۳۸۴

پنج روش براي کشتن انسان

من هفته ي ديگه ميدترم آلماني دارم و بعيده برسم اينجا رُ آپ ديت کنم، اما واسه خالي نبودن عريضه اين پايين، شعري از «ادوين براک»؛ شاعر انگليسي، با عنوان «پنج روش براي کشتن انسان» رُ مينويسم که ترجمه ي آقاي بهرامي (شعر عصيان / نشر ني) هست.

پنج روش براي کشتن انسان

براي کشتن انسان روش هاي دست و پا گير زيادي است:
ميتوانيد يک تخته الوار روي شانه ش بگذاريد و
وادارش کنيد از يک تپه بالا برود و آن گاه همان جا، به همان الوار
ميخکوب ش کنيد.
براي انجام درست اين کار به يک جمع آدم صندل به پا نياز داريد،
به خروسي که بخواند،
به ردايي که چند پاره ش کنيد، به يک تکه اسفنج، مقداري سرکه،
و به مردي که ميخ ها را درست سر جاي خود بکوبد.

يا آن که مقداري فولاد برداريد
آن را به شيوه ي سنتي شکل بدهيد و پرداخت کنيد
و تلاش کنيد آن را در قفس فلزي اي که مرد به تن دارد فرو کنيد.
اما براي اين کار به چند اسب سفيد نياز داريد
به چند درخت انگليسي، به جمعي تير و کمان به دست،
و دست کم به دو پرچم، يک شاهزاده
و کاخي که در آن ضيافت برپا کنيد.

خواسته باشيد بزرگواري کنيد، ميتوانيد،
چنانچه باد اجازه دهد، به سوي او گاز بوزانيد.
اما براي اين کار به يکي دو کيلومتر گِل و شُل احتياج داريد
که از ميان آن سنگر بريده باشند؛
و از ان گذشته به تعدادي چکمه ي سياه، چند گودال انفجار بمب
مقدار ديگري گِل و شل، به هجوم طاعوني موش هاي بزرگ،
به ده دوازده ترانه،
و به چند کلاه دوره دارِ گرد از جنس فولاد.

در عصر هواپيما، ميتوانيد چند کيلومتر
از بالاي سر قرباني خود پرواز کنيد و با زدن تنها يک دکمه ي کوچک
کار او را بسازيد. در اين صورت تنها به يک اقيانوس
احتياج داريد که بين شما و قرباني حايل باشد.
به دو نظام حکومتي، به يک ملت دانشمند،
به چند کارخانه، به يک بيمار رواني،
و به سرزميني که تا چند سال کسي به آن نيازي نداشته باشد.

همان طور که گفتم براي کشتن انسان
اين روش ها همه دست و پا گيرند. روش مستقيم، ساده تر
و پاکيزه تر آن است که او را جايي در قرن بيستم
به زندگي واداريد و همان جا او را به حال خود رها کنيد.

جمعه، آبان ۱۳، ۱۳۸۴

آداب و قوانين ايميل

اينترنت و هر چيز مربوطه (و حتا قبلترش، کامپيوتر) بدون هيچ فرهنگ سازي وارد جامعه ما شده و تو سال هاي گذشته هم هيچ کار مهمي در اين مورد انجام نشده. در هر حال بحث من اين نيست که «چه جوري از اينترنت استفاده کنيم» يا «فرهنگ استفاده از ايميل چيه». شما ميتونين هر استفاده اي که دوست داشتين ازش بکنين! بلکه بحث من رو مورادي هست که عموماً شما نميدونين (يا به هر دليلي رعايت نميکنين) ولي کسي که ضرر ميکنه مخاطب تون هست نه شما.

در اين که ايميل ساده ترين روش ارتباطي دنياي امروزه شکي نيست. فقط چند مورد هست که عموماً اکثر ايراني ها رعايت نميکنن، که بايد رعايت بشه. بعضي هاش منجر به تجاوز به حقوق شخصي طرف مقابل ميشه، بعضي هاش بدخواني و برداشت اشتباه و بعضي هاي ديگه، منجر به به زحمت افتادن مخاطب ميشه. اميدوارم بعد از خوندنش حداقل از اين به بعد رعايت کنين اين موارد رُ:

* اکثراً ايميل رُ پينگليش مينويسن، يعني جملات فارسي با الفباي انگليسي. توجه کنين که در اين صورت حتماً بايد بين هر کلمه فاصله بذارين و اگه کلمه ي مرکبي هست از خط تيره - استفاده کنين (نه فاصله! فاصله يعني دو کلمه ي مجزا). براي متمايز کردن صداي اَ (مثلاً شهين) با آ (شاهين) دو کار ميشه کرد، يا الف رُ با aa نشون بدين و مصوتِ اَ رُ با a. يا اين که الف رُ به صورت بزرگ A بنويسين. در اين صورت شاهين ميشه shaahin يا shAhin. که البته روش اول معمول تره.

* اگه ايميل رُ به فارسي مينويسين، حتماً يا به انگليسي (پينگليش) يا با گذاشتنِ يک فايل تصويري، به مخاطب بگين که بايد ايميل رُ چه جوري به Arabic-western يا UTF-8 (که براي نوشته هاي فارسي هست) encoding کنه.

پ.ن. در نظر داشته باشين Gmail و خيلي از سرويس هاي ايميل غيرمعروف، هنوز براي encoding کردن مشکل دارن و ايميل ها قابل encoding شدن نيست.

پ.پ.ن. اگه ايميل فارسي رُ با برنامه هايي مثل Microsoft Outlook ميفرستين، گزينه ي encoding رُ تنظيم کنين تا ايميل به شکل صحيح به دست گيرنده برسه.

* اگه به هر دليل فايلي رُ ضميمه (attache) ميکنين، بايد توضيح کامل رُ در متن ايميل بدين. از اونجايي که گيرنده (حتا اگه شما رُ هم بشناسه باز اين شک هست که يکي شما رُ هک کرده، و از طريق آدرس شما داره واسه بقيه تروجان ميفرسته) به هيچ عنوان فايل ها مشکوک رُ نگاه نميکنه، پس بدون توضيح، ايميل خودتون رُ delete شده فرض کنين.

* اگه عکسي رُ ضميمه ميکنين، از فرمت هاي معمول و حجم هاي معقول استفاده کنين. هيچ کس عکس با فرمتِ bmp (فايل bitmap) ضميمه نميکنه. قبل از ارسال، عکس تون رُ تبديل کنين به jpg / jpeg يا gif.

پ.ن. در نظر داشته باشين که خيلي از سرويس هاي ايميل، از فرم نوشتاري ساده (plain text) براي ايميل ها استفاده ميکنن (و نه HTML) و شما قادر نيستين عکسي رُ در متنِ ايميل قرار بدين.

* شديداً لطفاً درک کنين که ايميل يه چيز خصوصيه. همون طور که شما اجازه ندارين شماره تلفن خونه ي دوستتون رُ به هر کسي بدين، ايميل اون رُ هم فقط بايد پيش خودتون نگه دارين. در عين حال بيشتر توجه کنين که مطالب گفته شده در ايميل خيلي بيشتر جنبه ي خصوصي داره. شما به هبچ عنوان مجاز نيستين (در وب يا برخورد با ديگرون) به ذکر مطالب گفته شده در ايميل بپردازين. و فوروارد کردنِ ايميل دوستتون ( به هر دليلي) براي شخص ديگه اي، بزرگترين خيانته.

* شما مسئول حفظ ايميل ها هستين. اگه آدم قابل اعتمادي نيستين، اگه از کافي نت چک ميل ميکنين، اگه خطر هک شدن آدرس ايميل تون وجود داره؛ در اولين فرصت بعد از خوندنِ ايميل، اون رُ کاملاً پاک (delete) کنين. نگه داشتن آرشيو ايميل هاي يک دوست تنها فايده اي که داره؛ ايجاد دردسر در آينده ست. اگه حرفي زده شده مربوط به اون زمان خاص بوده و شما هم خوندينش؛ پس آرشيو سند و مدرک جمع نکنين.

پ.ن. بعضي از ايميل ها ليبل «کاملاً خصوصي» دارن، از اون جمله ست: عکس هاي تولد يا هر عکش شخصي که براتون ميل ميشه. حرف هايي که شديداً خاص و سري هست و مطلقاً نبايد کسي بو ببيره، و نوشته هايي که در صورت انتشارش براي نويسنده ش (يا شما) باعث دردسر ميشه. اين ميل ها (عکس ها) رُ بعد از خوندن، در صورت لزوم رو هارد save کنين و حتماً از رو وب delete کنين.

* به هيچ عنوان اجازه ندارين آدرس ايميل کسي رُ منتشر کنين. سواستفاده ي اول از طريق افراد هست، و سواستفاده ي دوم از طريق کرمهايي که صفحاتِ وب رُ ميگردن و با پيدا کردن آدرس هاي ايميل، اون آدرس رُ به ليست سپمر شون اضافه ميکنن. اگه لازمه ايميلي رُِ براي چند نفر بفرستين (دقيقاً کاري که اکثر افراد انجام ميدن؛ يه ليست کوچيک از دوستانشون دارن و ايميل هاي جالب يا مفيد رُ واسه همه ميفرستن) حتماً از BCC استفاده کنين. در قسمتِ To هم از آدرس خودتون يا يه آدرس الکي استفاده کنين. شما به هيچ عنوان اجازه ندارين ادرس ديگرون رُ در وب پخش کنين.

پ.ن. در BCC اگه آدرسي رُ بنويسين، هيچ کس اون آدرس رُ نميبينه اما ايميل براي همه ي افراد فرستاده ميشه. در قسمتِ To و CC اما اگه اسم / آدرسي رُ بنويسين، اين اسم و آدرس براي همه قابل مشاهده ست.

پ.پ.ن. تنها کاربرد CC زمانيه که مطلبي رُ براي کسي فرستادين، و ميخواين همه بدونن که يه رونوشت واسه نفر دومي هم فرستاده شده، در اون صورت اسم و آدرس نفر دوم رُ در CC بنويسين.

* از اونجايي که امکان داره ناخواسته آدرسي رُ منتشر کنين. در مرحله ي اول شديداً پيشنهاد ميشه آدرس ايميل ها رُ در «دفترچه تلفن» save نکنين تا مجبور باشين با هر آدرس، يک اسم و مشخصات هم وارد کنين. و اگه حافظه تون ياري نميکنه، به جاي اسم خودِ آدرس (يا ID - قسمتِ اول آدرس) رُ وارد کنين. بيشترين پيشروي شما ميتونه وارد کردن اسم جعلي (nick name) يا اسم کوچيک طرف باشه. به هيچ عنوان اجازه ندارين اسم و فاميل طرف رُ به طور کامل رو آدرس ايميل بذارين.

اين خيلي مهمه. هميشه ايميل هاي فورواردي هست که شامل ده ها اسم و ادرس ايميله؛ حتا مثلاً در جايي نوشته شده بچه هاي بخش شيمي دانشگاه فلان، و همه به ترتيب اسم و فاميل و آدرس ايميل...

* از فرستادن ايميل هاي سپم وار، تبليغاتي و عضو کردن به زور افراد در گروه هاي ياهو خودداري کنين. حتا اگه در پايين ايميل نوشته باشين «براي عدم عضويت کافيه اينجا رُ کليک کنين.» باز هم نود درصد افراد، ترجيح ميدن در اون لحظه به سيستم antispam اعتماد کنين (و شما رُ spam معرفي کنن) تا بخوان براي بار دوم به شما که يک بار مزاحم شدين رو کنن!

* به دليل وجود ايميل هاي سپم و مزاحم، ويروس ها و تروجان ها، که اکثراً subject شون به زبان انگليسي هست، حتماً (خصوصاً اگه براي بار اول به آدرسي ايميل ميزنين) قسمت subject رُ به پينگليشي بنويسين. و اگه خيلي براتون مهمه ايميل خونده بشه (و اشتباه، سپم فرض نشه و نخونده delete نشده) از واژه هاي آشنا مثل salaam در ابتداي سابجکت استفاده کنين.

* و نکته ي آخر اينکه آدما دو دسته هستن. اگه شما در دسته ي اول قرار ميگيرين، بايد آدرس / شماره تماس و.. تون هميشه ثابت باشه. در صورتي که به هر دليل بايد آدرس ايميل تون رُ عوض کنين؛ اولاً به دوستاني که اون آدرس رُ دارن خبر بدين، دوماً يه اعلام بذارين تا هر کسي به آدرس قبلي ميل زد، بفهمه آدرس عوض شده. در غير اين صورت خُب فرق شما با يک نفر که ديگه تو اين دنيا نيست چه؟