پنجشنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۸۳

شرک دو

امروز فيلم شرک دو رُ ديدم. به طور خلاصه ميشه گفت: شرکِ يک + سيندرلا + livin` la vida loca (يکي از تنها آهنگ هاي ريکي مارتين که من دوست دارم!) . اين هم اينترو ش :)

امروز همه ش دوست داشتم «سي دقيقه» رُ گوش کنم:
30 minutes, the blink of the night
30 minutes to all of our lifes
30 minutes to make up my mind
30 minutes to finally decide
30 minutes to whisper your name
30 minutes to show her the blame
30 minutes of bliss, 30 lies
30 minutes to finally decide /

نمي دونم چرا اما اين آهنگه يه جور خاصيه..
راستي يه چيز باحال ! دو بار تا به حال تو دانشکده دعواي اساسي شده.. يه بار ترم پيش بود که غيرمستقيم به من هم مربوط ميشد اما عملاً من دخالت نکردم..
يک بار ديگه هم چند روز پيشا شد باز هم همون آدم. فرق ش اينه که اين بار ايشون طرفدار هم پيدا کردن.. (دفعه ي قبل همه موافق با من بودن بلااستثنا)
..من به هزار دليل هر اتفاقي تو بخش مي افته رُ مي فهمم يه جورايي! جالب تر از همه حرف هايي هست که مي زنن (و يه من هم مربوط ميشه) و جالب تر آدم هايي که اينا رُ مي گن! خيلي سخته وقتي چيزي رُ بدوني و وقتي طرف رُ مي بيني خودت رُ بزني به اون راه.. جالبي ش برخوردِ خودِِ دختره هست!!
اين هم از فيلم رفتنِ من.
ولي خُب از دفعه ي ديگه تا مطمئن نشم بعضي ها نميان، جايي نمي رم! (تجربه!)