شنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۳

فرندز

پريشب فهميدم God.com و God.org وجود ندارن.. فقط God.net هست که يه سايت تبليغاتي مسيحيه..
يه زماني (دو سال پيش تقريباً) بخشي بود تو شفا به اسم گفتگو با خدا.. و البته چند تا مسيج اونجا مال من بود ! و باز هم البته در مورد من نبود ! و باز هم البته پريشب منو برد به خيلي وقت پيشا.. سه سال پيش.. ..... با همه ي اينا، مهم اينه که آدم خوشحال باشه، راضي باشه؛ و من هستم. مطمئن باشين هستم؛ حتا اگه خودم هم ندونم..

فرندز..
اگه چيزي از «فرندز»‌ نمي دونين بقيه ي پست رُ بيخيال بشين، اين بيشترين توضيحي بود که مي تونستم بدم !! ؛ فرندز يه سري تلويزيوني بود که ده سال پيش ساخته شد، اما حتا پارسال هم پربيننده ترين سريال شناخته شد ! پلات (درون مايه) ي داستان ش زندگي، عشق و خنده هاي شش تا دوست هستن که در منهتن با هم زندگي مي کنن. به جز سايت هاي زير که فقط در همين رابطه هستن، اين جا هم اطلاعات سايت imdb رُ مي تونين بخونين.
کلي اخبار و عکس و همه چيز، حتا تا الان (سال 2004) و.. .
اينم يه سايت کامل ديگه ! :)
جايزه هايي که بردن !
بيوگرافي هر کدوم از بازيگرا.
Episode List !
Friends TV Show Season Guide !!
باز راهنماي هر اپيزود.
يه راي گيري در همين مورد !
اگه آيکون، عکس بک گراند يا فونت مخصوص فرندز رُ مي خواين؛ اين جا ست !!
اين سايت هم نهايتِ Episode List و Episode Guide هست !
و يه فوريوم نسبتاً کامل و اين هم دوستداران متخصص فرندز !
خُب ديگه فقط مي مونه اون آهنگ موندگار: ليريک / دانلود: WAV, AU, mp3, Ram.

شنبه صبح: خيلي خوشحال شدم وقتي ديدم چند صفحه پرينت شده (رنگي!) از مهدي اچ اي دست يکي از بچه ها، تو دانشکده بود.. البته امتحان سخت تر (يا مسخره تر) از ايني بود که اون تکست به درد بخوره، اما صِرفِ ديدنِ اون چند برگه ي پرينت شده، واسه م يه جورايي هيجان انگيز بود :)
بازم شنبه صبح: يه قرار ملاقات رُ لغو کردم، نکته ي جالب اين بود که من به يه دليل ديگه گفتم نه، اما بعداً موردي پيش اومد که عملاً هم نمي تونستم حاضر باشم..
شنبه شب: نگرفتم ش ! يه چيزي رُ مي تونستم بخرم، و خُب خيلي جالب ميشد اگه مي خريدم. واسه من حدود صد تومن خرج بر مي داشت اما الآن اگه بخوام بخرم بالاي سيصد بايد بدم.. يه اکازيون توپ! پول ش رُ هم داشتم.. اما نخريدم، چون استفاده اي ندارم..
نمي دونم، شايد هم اشتباه کردم.. حداکثر فکر کردم واسه کس ديگه اي بخرم، اما گور باباي کس ديگه ! در ضمن مي دونم که «اين چيز» ديگه توليد نميشه، و اين مال آخري سري ش بود، و هنوز هم در نوع خودش بهترينه..
بايد پشيمون باشم؟ نمي دونم! هيچ حسي ندارم..
بازم شنبه شب: کلي زير بارون وايسادم (البته اجباري!) .. از عصر داره بارون مياد، اما نم نم.. هوا خيلي تميز شده اين چند روزه..