پنجشنبه، آبان ۲۱، ۱۳۸۳

آلماني !!!

اول از همه: يکي دور روز بود اين جا به روز نشد و احتمالاً اگه ايميلي هم بوده برگشت خورده.. مشکل حل شد، اگه بوده، لطفاً دوباره بفرستين !! ؛)

چند وقت پيش يه لينك تو لينكس دادم (از سر.گردون) به عنوان ديكشنري هاي عجيب و غريب (Strange & Unusual Dictionaries) . يكي دو روز پيش يادم افتاد خودم برم ببينم چيه! خيلي چيز باحالي بود..
در کل سايت سه قسمتِ يکي عنوان کتاب هايي که تو آمازون هست (پولي) و دو تا هم منابع آنلاينِ خودمون و ديگران. اگه به هر دليلي با ديکشنري ها سر و کار دارين، ببينين بد نيست !

شديداً‌ بهم ثابت شد به کامپيوتر معتاد شدم.. حتا اگه نت هم قطع باشه، اگه حوصله ي مرتب کردنِ دسکتاپ يا جواب دادن به ايميل ها رُ هم نداشته باشم، حداقل کاري که بهم آرامش ميده بازي کردنِ Spider Solitaire مي تونه باشه!

من هر جور شده آلماني ياد مي گيرم !!
دو تا کتاب ديگه خريدم که البته شايد خيلي هم به درد نخوره.. ديگه؟ نوار همين کتابي که تو کلاس کار مي کنه رُ گرفتم (البته هنوز نگرفتم! اوني که گرفتم کاست دوم ش بود و درس هاي اول توش نيست، حالا بايد برم اولي ش رُ هم بگيرم) و چهار تا کاست ممنت.مال ... و يه سي.دي. آموزشي بود که الآن دارم روش کار مي کنم و بهتر از بقيه ش هست (حداقل به انگليسي درس ميده!) و دو تا کتاب بودن به فارسي که يکي ش مالِ نه سالِ پيشه، اون يکي هم چهار / پنج سال فکر کنم.. همه ي اينا رُ گرفتم! تو خونه هم يه ديکشنري انگليسي <-> آلماني و چند تا short story و يه کتاب آموزش آلماني (که مالِ زبان دوم تو دبيرستان ها هست) رُ پيدا کردم. و رو نت هم آموزش هاي سايت راديو دويچه وله رُ دارم دانلود مي کنم.
با همه ي اينا اگه قراره باز هم ياد نگيرم، يا نتيجه مي گيرم که من مشکل دارم، يا واقعاً اين آلمانيه غيرقابل يادگيريه !! ...!

کتاب راهنماي رزم آور نور:
// هر رزم آور نور، پيش از اين؛ از ورود به نبرد ترسيده
خيانت و دروغ ديده
ايمانش را به آينده از دست داده
به راهي گام گذاشته که راهِ او نبوده
به خاطر مسايل بي اهميت رنج کشيده
شک کرده که رزم آور نور نيست
در اجراي تعهداتِ روح خويش شکس خورده
گفته آري، گرچه مقصودِ وي نه بوده
کسي را که دوستش داشته رنجانده،
براي همين رزم آور نور است!
همه ي اين ها را تاب آورده، اما اميدش را به بهروزي از دست نداده..
// بالاخره اين کتاب هم با ترجمه ي آرش حجازي منتشر شده (نشر کاروان - 156 صفحه - قيمت 2900 تومن..
// از سري کتاب هاي پائولو که سرمقاله ي روزنامه بوده و بعداً شده کتاب، اينو بيشتر از همه دوست دارم. البته من N سال پيش (به همين غليظي!) و با ترجمه ي دل آرا قهرمان خوندمش.. مبارز راه روشنايي.. يه زماني عضو سايت ش هم بودم، اما آدرس ايميل م که عوض شد ديگه نرفتم دنبالش.. شايد دوباره عضو شم!

چند وقته يه جورايي دارم با اين ويروس ماي.دووم بمبارون ميشم.. روزانه اگه سي تا ايميل داشته باشم، ده تاش حداقل ويروسه! جالب تر از همه ايميل هايي هست که از طرف خودم فرستاده ميشه يا از طرف سايت به من !
من نمي دونم اين داره خودش رُ چه جوري منتشر مي کنه، اما اگه ايميلي از آدرس من داشتين که انگليسي بود و اتچمنت داشت، من نيستم! اصلاً من هيچ وقت ايميل انگليسي نمي نويسم (يا فارسي يا پينگليش) ..البته يه آنتي ويروس عادي هم مي تونه ماي.دووم. رُ بگيره.. خودِ آنتي ويروس ياهو هم همين طور !

Dahi: And God created the world in seven days...
God.Login();
God.SessionTimeOut = 7d;
for (int day=1; day<=7; day++) {
God.Eat("McDonalds");
God.Shit();
}
God.Logout();


دوشنبه: علافي! (الافي؟) چيز ديگه اي نميشه اسم ش رُ گذاشت.. صبح ساعت هفت و ربع از خونه اومدم بيرون و عصر پنج و نيم برگشتم... در حالي که امروز کمتر از سه ساعت و نيم کلاس داشتم !! اما در کل خيلي زود گذشت به نظرم.. بعضي روزا دانشگاه خوش مي گذره؛ و کاملاً هم بدون دليل! هيچ اتفاق خاصي نيوفتاد (شايد چون درسي نداشتيم). اما خوب بود، فقط خسته هستم يه کم!
~~
سه شنبه: ديشب خيلي زود خوابيدم. عصر هم کلاس آلماني.. بهتر از جلسه هاي قبل بود. حداقل مي فهميدم چي ميگه! واسه اين هفته پنج تا فيلم هست که احتمالاً سه تاش رُ‌ ميرم.. شرک.دو رُ پارسال ديدم. افسانه ي پاييزي هم جالب نيست! اما کيل.بيلِ يک و دو و من، روبات رُ بايد ديد، حتماً ! .. خصوصاً که DVD و با زيرنويس انگليسي.. نکته ي جالب اينه که قراره سيستم دالبي سوراند هم بخرن (واسه تالار اميرکبير) که ميشه اوليش تو شيراز و سه، چهارميش تو ايران.
~~
چهارشنبه: چرا نميشه يه روز رٌ الكي خوش بود؟ اين همه روز گذشته، اين هم روش!
Don't give your heart . . .
Don't give your heart
to a strange bird
b'coz one day
surely they will
fly away to a far
and far away
LAND
and u will be alone
living but
dying thousands of times . . .
// Gaya

~~
پنج شنبه: آخر هفته تعطيلم خُب، ظهر از خواب پا ميشم.. تا آماده شم و اينا ميشه 3 /4 .. بعد هم که نمايش فيلم هست. بعدش هم يا با بچه ها شام، بيرون يا ميام خونه و شب هم فرندز و يه کم آنلاين و دوباره لالا تا فردا... حيف کسي اين فيلم ها رُ از دست بده!
~~
جمعه صبح: بعد از مدت ها پياده روي و چمران و خيابون گردي و... و البته روز قدس!! اين چند روزه جلو بخش معارف يه پرچم اسرائيل چسبوندن رو زمين که وقتي بخواي (از در) وارد بشي مجبور باشي پات رُ بذاري روش.. من ابتدايي بودم از اين کارا مي کرديم تو مدرسه !
يه جاي جالب جديداً کشف شد.. وسطاي چمران (رو به روي اون سازه هه که يه زماني گلخونه بود، بعد قرار شد بشه درياچه و آخر هم هيچي نشد!) يه باغي رُ درست کردن. تقريباً در ادامه ي پارک حاشيه اي هست، اما ميره تو باغ و جاي دنج و جالبيه. سنگ هاش خصوصاً فرم جالبي داره، يه قسمت هايي ش رُ تراشيدن صيقليه.. در کا جاي خوبيه!
مم... ديگه؟ جاهاي تکراري مثل باغ جهان نما و غيره !
~~
جمعه عصر: آي روبوت هم بد بود، يه کم خسته کننده بود. اصلاً هيجان نداشت که بتونه واسه سکانس بعدي تو سالن نگه ت داره !!
فردا دوباره دانشگاه؟! حوصله ش رُ ندارم اصلاً... اين سه روز اول هفته اگه نبود خيلي خوب بود !! اما خُب ميشه به [فيلم هاي] آخر هفته فکر کرد..!! اين هفته کنسرتِ خاطراتِ جاودان (يا يه همچين چيزي) هست، تو تالار احسان..