جمعه، بهمن ۰۹، ۱۳۸۳

بسيار سفر بايد..

بيشتر از دو هفته هست که شبا تا شش، هفت صبح بيدارم و بعد مي خوابم تا ظهر / عصر.. مثلاً قراره درس بخونم، يعني کار ديگه اي نميشه کرد؛ يک ترم هيچ کاري نکرديم، حالا دو روز بايد بخونيم تا خيلي بد نشه نتيجه ش..
جمعه: کدوم عاقلي شب امتحان با يکي ديگه از بچه هاي دانشکده ميره بيرون، تازه دو تاي ديگه از بچه ها رُ هم تو سفير مي بينه؟! لول‌!
شنبه: اين هفته که همه ش امتحان.. اما خوش مي گذره... نميدونم چرا، اما همه ش خوب بود ! نتيجه ش نه.. در کل..!
يک شنبه: فردا سخت ترين امتحاني رُ که داريم که داريم ! و هيچي بلد نيستم :)
پ.ن. امتحانا بهم خوش مي گذره.. اصلاً اين چند وقته همه ش خوب بوده.. امتحانا هم خوب بوده؛ نمره ش هم حداقل افتضاح نبوده.. شبايي که بيدار هستم هم همه ش خوش مي گذره.. چرا که نه؟! لول‌!
دو شنبه: امروز اعلام شد: «تنفس هواي آلوده ي شيراز براي کودکان برابر مصرف روزانه دو تا چهار نخ سيگار مي باشد!!» بازم شيراز..

سه شنبه: امروز هزار جا رفتم، از مديريت و امور دانشجويي و معاونت دانشگاه گرفته تا پست مرکزي و باشگاه دانشگاه و اداره ي گذرنامه (آخي! ديگه نيست) .. تا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و اداره ي اماکن و نيروي انتظامي ! جالب اين بود که هر جا مي رفتم، خيلي باهام خوب رفتار مي کردن و توضيح و اينا.. اصلاً به قيافه شون نمي خورد انقدر زود کار راه بندازن ! (تو بارون همه ي اينجاها رُ رفتم!! دو روزه داره بارون مياد)

چهار شنبه: من در کل از بيرون رفتن و گشتن خوشم مياد.. از دو سال پيش شروع شد.. از روزي که دانشگاه قبول شدم.. و من «الکي خوش» شدم.. چرا که نه؟ ميشه آدم بيخيال خيلي چيزا باشه، بهش هم خوش مي گذره.. فوق ش شبا دير بخوابه تا نخواد به چيزي فکر کنه..
چهار شنبه: من به آهنگي گير بدم ول کن نيستم.. بيشتر از هفت ماه بود که فقط و شبانه روز فقط يه کاست (اوانسنس) رُ گوش مي کردم.. من هميشه تو اتاق يه صدايي هست، حالا يا ضبط يا کامپيوتر.. چند وقت پيش گير داده بودم به Thank You ي دايدو.. خصوصاً اون ورژن ش رُ که با امينم خونده.. و البته It's not so bad.. حالا چند روزه گير دادم به راديو رميکس آهنگِ A New Day Has Come سلن ديون !
Let the rain come down and wash away my tears
Let it fill my soul and drown my fears
Let it shatter the walls for a new, new sun...


پنج شنبه: بيشتر از دو هفته ست همه ش مي خوام برم عينکم رُ رنگ کنم وقت نميشه.. امروز بالاخره رفتم، به آقاهه گفتم مي خوام عينکم رُ رنگ کنم؛ آبي با توناليته ي کم.. يه کم نگاش کرد گفت نميشه: چون شيشه ش آنتي رفلکس و ضد UV هست، رنگ نميشه..
پنج شنبه: رفتم کلي آمار گرفتم.. هيچ مي دونستين «تالار حافظ» کرايه ش حدود پنج مليون تومن شبي هست (اينو از بقيه شنيدم) و تالار دستغيب (باشگاه دانشگاه) با هفتصدتا صندلي؛ 850 هزار تومن نوبتي (يعني يا صيح تا ظهر، يا عصر تا شب) و تالار احسان با پونصد تا صندلي 700 هزار تومن نوبتي.. و تالار صدرا و سينا، هر کدومش 300 هزار تومن نوبتي (با حدود چهارصد و پنجاه تا صندلي) !

جمعه: کافيه ده تا آي دي از بچه هاي دانشکده رُ تو فرند ليست ت داشته باشي، اون وقت هر زماني که آنلاين بشي يکي هست که چراغ ش روشن باشه. اصلاً هم فرقي نداره چهار صبح باشه يا دوازده ظهر..!
جمعه شب: همدم غم شبونه خرس صورتي مي دونه بي قرارتم....... .
فردا صبح ساعت هشت امتحانه.. الآن ساعت چهار صيح.. ميدونم مي رسم بخونم اما اصلا حس ش نيست.. نشستم فيلم ديدم واسه خودم، يه کم آنلاين و دوباره همون فيلم رُ ديدم.. با وي سي دي کاتر قسمت هايي ش رُ جدا کردم.. آخر هم دليت.

شنبه: واسه اولين بار آماري که اخبار ميگه رُ مي تونم قبول کنم که امروز نسبت به سال پيش، نه تنها به اندازه ي کل سال پيش بارون اومده، بلکه ده درصد هم بيشتر ! امسال هر هفته يکي دو روزش باروني بود..
پ.ن. ديروز جالب اين بود که داشت تگرگ ميومد، اون وقت سايت هواشناسي شيراز نوشته بود «صاف، کمي نيمه ابري با نسيم ملايم» !! اما سايت هواشناسي ياهو از يک هفته قبل ش نوشته بود بارون !

يک شنبه: ديروز عصر برف اومده من خواب بودم! اين ميشه بار دوم.. البته اين بار ظاهراً درست و حسابي بوده و همه جا سفيد (نقراه اي؟) شده بوده.. ديروز خيلي خسته بودم، مثل هميشه شب ش نخوابيده بودم واسه همين عصر که اومدم خونه خوابيدم. امروز صبح (نصفه شب) که بيدار شدم کلي آقلاين داشتم که «برففففففف!!!»

دوشنبه: ميشه يه جور ديگه به همه چيز نگاه کرد.. اين که همه چيز جعليه، دروغه.. در بهترين شرايط که خودت رُ خوشبخت ميدوني، اگه خوب نگاه کني مي بيني هيچي نداري. مثل اينکه يه بچه کوچولو رُ با يه پنتيوم دو گول بزني که تو بهترين کامپيوتر دنيا رُ داري.. و حتا کامپيوترش بلندگو هم نداشته باشه !!! دقيقاً همين مثال، با اين تفاوت که اونجا خودت هستي که خودت رُ گول مي زني؛ شايد چون فکر مي کني بايد يه زماني اعلام کني خوشبخت هستي، يا اين حداکثر خوشبختي هست ديگه. اما واقعيت اينه که نه تنها پنتيوم دو داري، بلکه خيلي چيزها رُ هم اصلاً نداري..
پ.ن. دو سال بود يه سري حرف ها رُ بايد به يه کسي مي گفتم.. و نمي تونستم.. امشب گفتم. نقطه.
پ.پ.ن. يه فيلم قشنگ ديدم، البته من از آخرش خوشم اومد. اسمش هم آخر نفهميدم چي بود.. بازيگراش همه معروف بودن البته فقط اسم رابين ويليامز رُ مي شناسم.. کل فيلم جريانش اين بود که يه خانومه دو تا مرد رُ -بدون اين که همديگه رُ بشناسن- مي فرسته تا پسرش رُ پيدا کنن و ميگه اين پسر مالِ شماست!! (ظاهراً هفده سال پيش خبرايي بوده) ..بعد وسطاي فيلم اين دو تا با همديگه آشنا ميشن، اما باز خانومه نمي گه پدر واقعي پسرش کدوم يکي هست و در کل فيلم، هر دوتاي اينا حس مي کنن «سکات» پسرشون هست و کلي زحمت ميکشن و اينا.. (حتا هر کدوم شباهت هاي پسره رُ به خودش ربط ميده تا بگه اون پدر واقعي ش هست و غيره..) آخر فيلم زنه برميگرده به پسرش ميگه هيچ کدوم از اينا پدر واقعي ت نيستن و يکي ديگه هست و من اينو گفتن تا اونا پيدات کنن.... پسره ميگه من بهشون خبر ميدم.. و به هر دوتاشون ميگه تو باباي من هستي.. آخر فيلم هر کدوم از اين دو تا مرد ميرن دنبال زندگي خودشون.. زنِ يکي از اينا ازش مي پرسه چي شد؟ ميگه: بهم گفت من پدرش هستم... .... ...اما دروغ گفت! زنش مي پرسه از کجا مي دوني؟ ميگه من شغلم وکالته و يه عمره از مردم دروغ مي شنوم. اما هميني که بهم اين جمله رُ گفت، واسه من کافيه و من رُ خوشحال مي کنه. همين که حس کني تو پدرش هستي - حتا اگه نباشي..
پ.پ.پ.ن. بي ربط: فيلم شب يلدا رُ همه ديدين ديگه.. دو تا sound track جالب از اين فيلم: يک و دو - پيشنهاد مي کنم گوش کنين، قشنگه!
// ديگه عاشق شدن، ناز کشيدن؛ فايده نداره، نداره..
ديگه دنبالِ آهو دويدن فايده نداره، نداره..
چرا اين در و اون در مي زني، اي دل غافل؟
ديگه ناز کشيدن و ناز خريدن فايده نداره، نداره..
اي دل، ديگه بال و پر نداري، داري پير ميشي و خبر نداري..

سه شنبه: آخيش !! امتحانا تموم شد..

چهارشنبه: چند روزه چند شاخه گل يخ تو خونه مون هست.. و يه قسمتي ش هم تو اتاق من؛ کلي خوش بو شده اتاق م ! :)
امروز صبح از خواب بيدارم شدم، طبق معمول کسي خونه نبود و ساکت و اينا.. با خودم فکر کردم واسه چي بلند شم؟ کاري ندارم که..! يه نيم ساعتي تو تخت خواب بودم، بعد از رو بيکاري آنلاين شدم و چک ميل و اينا... چه خوبه آدم تو تعطيلات باشه :)

پنچ شنبه: دارم ميرم مسافرت (تهران).. فردا.. هم قراره کلي خوش بگذره، هم چند تا قرار ملاقات خوب دارم. و هم کلي چيز خوب ديگه :)
دو تا آهنگ خيلي قشنگ از گروه راسموس ( Rasmus ) : اوليش First day of my life (دانلود-ليريک) و دومي ش In the shadows (دانلود-ليريک) ! توصيه مي کنم دانلود کنين ؛)

جمعه: کيف م رُ بستم.. چند ساعتي بيکارم ! احتمالاً ميريم تلويزيون نگاه مي کنم يا تلفن.. سعي مي کنم لينکس رُ آپديت کنم تو سفر.. امروز هم کلي آپ ديت شد مثلاً ؛)
ديگه؟؟! lol هيچ مي دونين معادل دقيق اين «..ديگه؟!» ي فارسي تو انگليسي چيه؟ دقيقاً ميشه «And Yet؟» .. اين هم يکي از تنها چيزايي که ترم گذشته ياد گرفتم ! تو داستانِ The Child by Tiger (از توماس ولف) بود که راوي داستان همه ش مي گفت: and yet؟
لول! ترم گذشته خوب بود.. کاملاً همه ش خوش گذشت بهم.. حتا امتحانا و درس ها؛ در عين سخت بودن يا حتا يه کم بد بودنش خوب بود.. اگه بخوام مقايسه کنم از اول ابتدايي تا حالا ، ميگم ترم گذشته از همه ش بهتر بود :)
خُب ديگه؛‌ فعلاً باي، زود بر مي گردم ؛)

..Fly, fly do not fear
Don't waste a breath, don't shed a tear
Your heart is pure, your soul is free
Be on your way, don't wait for me
Above the universe you'll climb
On beyond the hands of time
The moon will rise, the sun will set
But I won't forget.. (Flash-Lyric)


دوره هاي رايگان دانشگاه MIT : شما در سايتِ MIT University OpenCourseWare ، مطالب درسي دانشگها ماساچوست را مي بينيد که بصورت رايگان در اختيار شما قرار گرفته است. رشته هاي درسي زيادي در اين سايت ارائه شده است که براي دانشگاه مربوطه هزينه زيادي داشته. هزينه اي در حدود 12 ميليون دلار براي شروع و 20 ميليون دلار براي ارائه دروس! جالب است بدانيد که هزينه يک سال تحصيل در اين دانشگاه آمريکائي 41 هزار دلار است و هميشه کلاسهاي آن براي هر سال از قبل رزرو شده است. /

I was waiting . . .
I was waiting, waiting and waiting..
throughout sweet teens..
till I passed twenties.. mid thirties..
with a beautiful heart..
over filled with pure love
dreaming of walking along..
moonlit beeches.. holding your arm
dreaming of getting lost in
mist covered plains..
dreaming of sleeping every night..
wrapped in your warmth
dreaming of waking up each morning..
cherished with your love
dreaming of how hard it would be to..
spend the rest of the day
away from you and your love..
till I see you at the end of the each day
dreaming of how I would share..
everything in life with you
dreaming of how I would sit by you..
so close to your heart
discussing with you..
every detail in life..
listening to your loving, caring words..
dreaming that..
there will be somebody to rely on..
whatever comes in my way..
dreaming that I'd never be alone and helpless..
.
but where are you hiding..?
far or near..?
how long I'm being waiting and waiting for you.. dear..
without offering my heart and soul to anyone..
still with that pure , perfect, undying love..
.
when I'll meet you..?
ever..?
never..?
I'm tired now.
really, really tired, dear
I dont know how long I can wait..
may be I'll die one day..
never ever seeing you.. or
your love . . . /


داشتم کتاب Iran رُ ورق مي زدم (معتبرترين و کاملترين کتاب راهنماي ايران، مال انتشارات lonely planet هست.. احتمالاً ديدن ش.. دست همه ي توريست ها يه دونه ش هست. يه کتاب کوچيک پونصد صفحه اي که همه چيز همه چيز رُ در مورد همه جاي ايران نوشته !!!!!! مطمئن هستم هيچ ايراني انقدر اطلاعات عمومي نداره که اين تو نوشته..) anyway، داشتم همين جوري مي خوندمش، يه قسمتي ش در مورد از خيابون رد شدن نوشته؛ ..يه خاطره که روز اول اومدم در تاکسي رُ باز کنم يه موتورسيکلت اومد تو ماشين. روز دوم خواستم از خيابون رد شم، يه ماشين پشت م پارک کرد و با آينه بغلش بهم زد و... ..و توصيه کرده که «اول راست، بعد چپ، دوباره راست» نگاه کردن رُ تو تهران بيخيال بشين و گرنه تا زماني که مهلت ويزاتون سر برسه، شما همچنان يک سمت خيابون وايسادين.. بعد يه سري پيشنهاد داده که چه جوري از خيابون رد بشين (از جمله اين که ول راست، بعد چپ، بعد پشت سر، جلو، بالا رُ نگاه کنين و همين طور اين کار رُ تکرار کنين!) باحال ترين پيشنهادي که داده اينه که صبر کنين با جمعيت از خيابون رد بشين و بعد اضفه کرده «با جمعيت رد شدن» يعني صبر کنين چند نفر آدم جمع بشن، بعد هر وقت خواستين از وسط خيابون رد شين و جلوي ماشين ها رُ بگيرين !!

قبل از مرگ: بايد قبل از مردن ناخن‌هايم را در خاک فرو ببرم تا وقتي مرا به زور روي زمين مي‌کشند به يادگار شيارهايي بر زمين حفر کرده باشم. بايد قبل از رفتن خودم را جا بگذارم.
اگر امروز چيزي از خودم باقي نگذارم چه کسي در آينده از وجود من در گذشته با خبر خواهد شد؟
اگر جاي پاي مرا ديگران نبينند، من ديگر نيستم؛ اما من نمي‌خواهم نباشم؛ نمي‌خواهم آمده باشم و رفته باشم و هيچ غلطي نکرده باشم. نمي خواهم مثل بيشتر آدم‌ها که مي‌آيند و مي‌روند و هيچ غلطي نمي‌کنند، در تاريخ بي‌خاصيت باشم.
نمي‌خواهم عضو خنثاي تاريخ بشريت باشم.
از کتاب :"روي ماه خداوند را ببوس" اثر "مصطفي مستور"

لول ! از دست ISP تون به هر دليل عصباني هستين؟ دلتون مي خواد يه جوري تلافي کنين؟ کار نداره !! يه کانکشن بسازين، و شماره ي کانکت شدن رُ شماره ي «امور مشترکين» ISP بذارين و تعداد دفعه هاي try واسه کانکت شدن رُ هم رو حداکثر (صد) بذارين.. اون وقت رو کانکشن کليک کنين و برين به کارتون برسين !! هزار بار هم جواب بدن، چون وصل نميشه بعد از چند ثانيه دوباره خود به خود شماره شون گرفته ميشه و اگه اشغال کنن و همون موقع دوباره شماره ش رُ ميگيره کامپيوتر... يه جورايي ديوونه ميشن!!!!!!!! اگه احياناً وقتي شما ديگه شماره نمي گرفتين، زنگ زدن و پرسيدن چرا اينجوري مي کنين؛ خيلي ساده اول بپرسين چرا کانکت نميشه، بعد بگين اشتباه کردين و شماره ي کانکشن رُ از رو کارت، اشتباه وارد کردين !!!!!!!!! :))))))))))))
پ.ن. چرا قيمت اينترنت نصف نشد پس؟!
پ.پ.ن. از يکي از دوستان که تو مخابراته پرسيدم.. يا دهه ي فجر يا سال آينده..

ما راويانِ قصه هاي شاد و شيرينيم
قصه هاي بيشه ي انبوه
پشتش کوه،
پايش نهر
قصه هاي دستِ گرمِ دوست، در شب هاي سردِ شهر..
// مهدي اخوان ثالث

آهنگي براي دايي!
هوووم.يک خواننده آلماني براي علي دايي يک آهنگ خونده که فعلا فقط دموي 26 ثانيه اي اون تو اينترنت براي دانلود هست. حجم فايل: 470 کيلوبايت. دانلود. عکس. منبع.

يک سال و نيم پيش نوشتم.. از آرشيو ملکوت: دو تا مطلب جالب:
نرم افزاري که بهش mail يا هر مطلبي رُ مي دين و اون بهتون مي گه نويسنده ي اون مطلب دختر بوده يا پسر..!! (رايگان) البته متن بايد انگليسي باشه :)
شما حتا مي تونين آناليز مطلب تون رُ هم ببينين تا بدونين طريقه ي امتيازبندي ش چه شکليه!
و دومي وبلاگ نويسي به صورتِ off line !!! (براي blogger و باقي..)
همون طور که مي دونين الآن بلاگ اسکاي اين سرويس رُ واسه خودش داره، حالا يه سايت هم اومده و اين سرويس رُ به بلاگرها مي ده!! اسم سايت هست Bloggar.com (به جاي e بايد a بذارين! اشتباه نشه..!!) البته اين يه سايت تقريباً سابقه دار هست در اين مورد اما به تازگي نسخه ي آلفاي يونيکدي ش فارسي رُ هم ساپورت مي کنه:
خودِ سايت: BLOGGAR و اين هم لينکِ دانلودِ برنامه :)

Life 4 Rent: If my life is for rent and I don't learn to buy
Well I deserve nothing more than I get
Cos nothing I have is truly mine...
Always thought that I would love to live by the sea
To travel the world alone and live more simply
I have no idea what's happened to that dream
Cos there's really nothing left here to stop me..