جمعه، دی ۲۵، ۱۳۸۳

پاسخ به سوالات متداول..

خيلي ها تا به حال بهم گفتن تو صفحه ي «درباره ي» فقط از وبلاگ ت حرف زدي و هميشه کلي سوال بوده که مجبور شدم از جواب دادن بهش در برم.. امروز مي خوام جواب بعضي هاش رُ بدم. خيلي هاش رُ قبلاً ضمن نوشته هام گفتم، بعضي هاش هم جديده. بذارينش به مناسبت تولدِ مهدي اچ اي ؛)

مهدي اچ اي، کي هست، چند سالشه و چه کار مي کنه؟!
اسمم مهدي هست، و با کسره تلفظ ميشه.. اسمي که يه زماني خيلي ازش خوشم نميومد، اما الآن خيلي خوشم مياد. شيراز زندگي مي کنم، البته شيرازي نيسم. زماني که وبلاگ نويسي رُ شروع کردم هنوز دبيرستان مي رفتم !! اما الآن سال دو رشته ي ادبيات زبان انگليسي هستم. تخصص م تو کامپيوتر و اينترنت هست، اما کار (به معناي حرفه اي و همراه با درآمد) وبلاگ نويسي و آپ ديت کردنِ لينکس هست. شايد هم به طودي تدريس زبان يا کامپيوتر / اينترنت..

متولد چه ماهي هست و چه اخلاقي داره؟
متولد فروردين.. شخصيت: کاردينال، سنگ: الماس، فلر: آهن، شعار: من هستم و ادامه..

چه رنگي رُ دوست داره؟
ترکيب رنگي تمپليت فعلي م رُ !! صدها بار اين تمپليت هر چيزيش عوض شده تا شده ايني که الآن هست و دوستش دارم، هر چند هر از گاهي به مناسبت هاي مختلف واسه تنوع هم شده يه کم تغييرش ميدم؛ اما عموماً يه رنگِ آبي نفتي خوشرنگ و يه جور ارغواني باحال هست که دوست دارم.. البته فقط واسه وب، مثلاً درباره ي لباس و اينا من اصلاً همچين رنگ هايي ندارم و نمي پوشم..!
ديگه؟ در کل از رنگ مشکي خوشم نمياد..

اصلاً چرا وبلاگ مي نويسه، از کي مي نويسه و در چه زمينه اي؟
اولش فقط امتحان کردنِ يه چيز جديد بود !!! يه تجربه که بيشتر از روي فضولي بود، اما الآن بهش عادت کردم؛ مثل دوستي که هر روز ببيني ش و باهاش حرف بزني و کلي خاطره با هم داشته باشين؛ به هيچ عنوان نميشه به همين سادگي ازش جدا شد.. شروع آشنايي و وبلاگ خواني من تابستون سال هشتاد بود. و بعد از اون سعي کردم يه وبلاگ واسه خودم داشته باشم و نهايتاً اولين پست م رُ در تاريخ بيست و سه دي ماه پابليش کردم. زمينه؟ روزنوشت! اين بهترين و دقيق ترين واژه اي هست که ميشه گفت.

وبلاگ زياد مي خونه يا فقط مي نويسه؟
خوندن، زياد نه.. وبلاگ اکثر دوستاني که لينکشون تو ستون سمت راست صفحه هست رُ وقتي آپ ديت ميشه مي خونم، غير از اون بايد خيلي بيکار باشم که بخوام لينک هاي اونا رُ برم و وبلاگ هاي ديگه رُ بخونم.. کمبود وقت و اين چيزا..

چرا به جاي اين نوشته هاي عموماً احساسي خيلي تکراري که تو همه ي وبلاگ ها هست، شروع نمي کنه به يه کار جدي؛ مثلاً ترجمه ي متن هاي ادبي که تو بعضي از پست ها اين کار رُ انجام داده..؟
اين رُ N نفر بهم گفتن؛ عموماً هم آدم هايي که اين جور نوشته رُ وقت تلف کردن مي دونن و پيش خودشون فکر کردن دارن يه نصيحت خوب مي کنن و من تا به حال به ذهنم نرسيده !
اما جواب من: اين وبلاگ روزنوشت هاي من هست. اين دقيقاً معني روزنوشت هست، نوشته هاي روزانه.. بدون هيچ محدوديتي.. نوشته هاي روزانه ي من شامل هر چيزي که اون روز تو ذهنم بوده ميشه و همين طور شامل هر کاري که اون روز انجام دادم. يه قسمت هايي ش شايد از نظر شماي خواننده جالب باشه، يه قسمت هايي ش چرت و پرت.. دقيقاً مثل دوستي که روزانه چند ساعت رُ با هم هستين و در هر موردي با هم حرف مي زنين، وبلاگ هم واسه من تقريباً همين جوريه.. البته مسلمه که اگه مطلبي از من تو سايت هاي ادبي يا مجله ها چاپ شده، کارهاي رسمي (نوشته، ترجمه و غيره) بوده و يا اگه مطلبي از من تو روزنامه اي چاپ شده، تو همون حيطه بوده. اما روزنوشت هاي من همون قدر شامل اين مطالب رسمي ميشه که شامل ثبت يه سري خاطرات شخصي. و البته فکر کنم کساني که خواننده ي اينجا هستن، يا به نوعي با اين مسأله کنار اومدن يا سعي کردن درک کنن، يا حتا شايد اينجوري دوست داشته باشن!

مهدي اچ اي، تجربه ي وبلاگ نويسي رُ از روي کنجکاوي شروع کرد، اما چرا ادامه داد؟ چه چيز وبلاگ اون رُ جذب خودش کرده؟
از نوشتن خوشم ميومد هميشه، قبل از وبلاگ هم تکه هاي کاغذ و دفتر خاطرات و اين چيزا بوده. حتا زماني بود که سعي کرديم با چند نفر ديگه يه مجله هفتگي بزنيم (که به دلايلي نشد). اما در کل از نوشتن لذت مي برم و باهاش بزرگ شدم.. دليل دوم احتمالاً عادت هست، شايد اگه اين جا يه وبلاگ تخصصي در زمينه ي کامپيوتر بود، من هيچ وقت احساسي رُ که الآن بهش داشتم رُ نداشتم و خيلي راحت مي تونستم يه روز از خواب بيدار شم و بگم از امروز ديگه وبلاگ نمي نويسم.
و دليل سوم خونده شدن نوشته ها.. وقتي مي بينم اين همه آدم روزانه نوشته هاي منو مي خونن، خود به خود دوست دارم ادامه بدم. شديداً فکر مي کنم آرزوي هر نويسنده اي اينه که کتاب ش خونده بشه، هر چه قدر خواننده ها بيشتر بشن، موفقيت اون نويسنده بيشتر ميشه.

وبلاگ چه قدر از زندگيش رُ تشکيل ميده؟
حداقل يک سوم زندگي م به اينترنت مربوط ميشه، حالا وبلاگ، ايميل و غيره..

چرا به فرم شکسته مي نويسه؟ انگار داره حرف ميزنه..
عادت شده واسه م. چرا و از کي اين شکلي شد يادم نيست، اما بعد از اين همه سال، اصلاً طرز نوشتن من اين شده. حتا اگه قرار باشه يه متن رسمي بنويسم، سعي مي کنم مخاطب م رُ متقاعد کنم که اينجوري نوشتن فقط عادته، و نهايتاً اگه مجبور بشم رسمي ش کنم بايد چند بار از روش بخونم و درستش کنم. اما اون چيزي که نوشته ي اول م هست اين مدليه، کاريش هم نميشه کرد!

تو نوشته هاش کمتر از حرکت هاي سياسي که هر از گاهي موج وبلاگ نويساي درگيرش ميشن مي نويسه، آيا مخالفه يا نظر متفاوتي داره؟
مخالف به اين معني که بخوام بگم اونا اين کار رُ انجام ندن، نه.. اما خودم تو دو تا مورد اصلاً نيستم: اول ورزش دوم سياست. و اين شامل هر چيزي که به اين دو مورد مربوط بشه هست، واضح تر بگم: من هيچ ورزشي انجام نميدم، از هيچ ورزشي خوشم نمياد، تا به حال حتا يه مسابقه ي فوتبال رُ هم کامل نگاه نکردم! هيچ چيزي از قوانين فوتبال -پرطرفدار ترين ورزش تو ايران- نميدونم و اسم هيچ بازيکن معروفي رُ بلد نيستم! همين در مورد سياست هم صادقه.. يه زماني عضو کميته ي تبليغاتي انتخاباتي و اين چيزا بودم، اما از اون زمان خيلييييي وقت مي گذره و الآن اگه روزنامه اي رُ بخونم، فقط صفحه هاي ادبي و علمي و موسيقي و کامپيوتر و پزشکي و ايناش هست.

مهدي اچ اي، به جز کار با کامپيوتر چه کار مي کنه؟ ورزش که نه، عشق ماشين هم نيست.. حوصله ي صحبت با تلفن رُ هم نداره، تلويزيون و فيلم هم نه. ‌پس چه کار مي کنه؟
اگه خواب رُ در نظر نگيريم، گوش کردن موزيک، تقريباً هر زبون و هر سبکي رُ گوش مي کنم به جز سنتي ايران.. و بعد هم کتاب، خوندن کتاب رُ خيلي دوست دار.م هرچند جديداً انقدر گرفتار بودم که حتا به اين هم نرسم..

طرفدار چه خواننده اي هست، و چه نويسنده اي؟
همه چيز گوش مي کنم به جز بعضي استثنا ها که اصلاً نمي تونم تحمل کنم.. مثلاً تو ايراني ها از چهار تا بهترين خواننده ها، فقط با صدا و موزيک هاي دوتاشون مي تونم ارتباط برقرار کنم (سياوش قميشي و ابي) و داريوش و گوگوش، به جز تک آهنگ هايي، واسه م کاملاً غريبه هستن..
البته معمولاً خارجي گوش مي کنم و باز هم شامل همه چيز ميشه.. اول اوانسنس، بعد هم خيلي ها؛ مثلاً جديداً دايدو، يا قبل تر لينکين پارک.. متاليکا که هميشه بوده و هست، تتو و حتا امينم!
و چند وقتيه که بيشتر آهنگ هاي آروم که بايد به اين ليست چند تا کاست جديد مجاز ديگه (مثل:تنها در باران - هومن راد) رُ اضافه کنم، و همين طور انيگما و ارا و انيا و غيره..
نويسنده هم شديداً فکر مي کنم هر کتابي ارزش يک بار خوندن رُ داره، اما اگه وقت تون محدوده و قراره انتخاب کنين، پيشنهاد مي کنم با کتاب هاي پيشنهادي که تو ستون سمتِ‌ راست مشخصاتشون هست شروع کنين.

چه قدر واسه وبلاگ وقت / هزينه مي ذاره؟
اگه کلي تر جواب بدم، واسه اينترنت (وبلاگ، ايميل، هر از گاهي چت و..) خيلي. هزينه هم همين طور. نزديک هفتاد درصد خرج من هزينه ي اينترنت و پول تلفن هست، بعدش هم تاکسي و هديه، اين سه تا بزرگ ترين پول حروم کردن هاي من هستن!

بزرگ ترين مشکلي که با خواننده هاش داشته تا به حال؟
مشکل که نداشتم، ايميل و آفلاين هايي بوده که مثلاً با فلان حرف من مخالفن، اما مشکل نداشتم تا به حال! فقط دو مورد هست که چندين بار گفتم و سعي کردم همه بدونن، اما هنوز خيلي ها هستن که مي پرسن «ليلي زن بود يا مرد؟». اول اين که فرق وبلاگ با وب سايت تو دات کام بودن ش نيست؛ وبلاگ نوشته هاي غير رسمي يه نفره، حرف هايي که هيچ جنبه ي پيگيري نداره و فقط اظهار نظر موقتي اون شخص بوده. حتا شايد فردا نظرش عوض بشه. اما وب سايت نوشته هاي رسمي يه آدم / گروه هست، که مي تونه سند محسوب بشه. مثلاً به فرض حودر به خاطر سبک نوشتن ش از نظر حقوقي يه سايت خبري سياسي محسوب ميشه، اما اکثر وبلاگ ها فقط وبلاگ هستن.
دوم امنيت تو اينترنت هست؛ هيچ کس واسه کار با اينترنت آموزش نميبينه قبلش، و عموماً اصلاً فکر نمي کنن که لازم باشه ! حتا بدتر از اون تو اکثر کلاس هاي آموزشي، فقط ياد ميدن چه جوري يه سايت رُ ببينين، عکسي رُ save کنين يا عضو گروهي بشين. در کلاس هاي پيشرفته هم فقط به معرفي سايت هاي معروف، آموزش سرچ پيشرفته ي گوگل و حداکثر آموزش ساختن سايت و وبلاگ مي پردازن. در حالي که به نظر من اول از همه بايد مفهوم به اشتراک گذاري اطلاعات، استفاده از اينترنت و امنيت در اينترنت رُ توضيح بدن. متأسفانه اکثر کساني که مي شناسم -به هر دليلي- آنتي ويروس رو کامپيوترشون ندارن و 90% شون حتا بلد نيستن اگه آنتي ويروسي، ويروسي رُ شناخت، چه کار بايد انجام بدن. جمله اي که هزاران بار گفتم اينه که: ميشه خيلي راحت، با ايميل، چت، يا حتا هديه دادنِ يه CD، بين چندين فايل سالم، يک فايل تروجان گذاشت. و بعد از آلوده شدنِ کامپيوتر شما، بدون اين که شما بفهمين، اين تروجان ميتونه اطلاعاتي رُ واسه کسي بفرسته که به نوع و ورژن اون تروجان بستگي داره، اما حداقل ش يوزر و پسورد مسنجرها (ياهو، هات ميل و..) + يوزر و پسورد و شماره ي همه ي کانکشن ها، يا کپي هر اطلاعاتي رُ که جايي وارد کنين مثل پسورد و غيره، هست و حداکثرش متن همه ي ايميل ها و چت ها و حتا اسم اسم هر فايلي که رو کامپيوتر اجرا بشه (عکس، موزيک و..) هست. پس مواظب باشين!

مهدي اچ اي، از بلاگرها دوست هم زياد داره؟
آره.. با بلاگرهاي قديمي خيلي خوبم. خيلي موقع ها همديگه رُ مي بينيم و غيره، حتا تو شهرهاي ديگه، تو مسافرت ها، پيش مياد که بلاگرها رُ ببينم.. اما بلاگرهاي جديد نه خيلي. دليل اصلي ش هم اينه که اکثراً از من کوچکتر هستن و اصلاً جو جمع شون با من نمي خونه. ترجيح ميدوم تو جمعي برم که در مورد وبلاگ باشه، نه اين که بلاگر بودن بهونه اي باشه واسه چيزاي ديگه..
در کل با خواننده هام هم خوبم.. خيلي هاشون رُ ديدم، و اکثراً تو مسافرت ها چند نفر هستن که بخوان يه روز عصر، با من قهوه بخورن :)

مهدي اچ اي، با خيلي از بلاگرهاي ديگه شروع کرد به نوشتن.. بعد از اون هم کلي وبلاگ ديگه اومدن که هيچ کدوم -تو شيراز- حتا به پاي مهدي اچ اي هم نرسيدن، چرا؟
نمي دونم. ممنونم از خواننده هايي که اين جا رُ چک مي کنن، اما اين که چرا، نمي دونم.. فقط مي دونم من چيزي هستم که ميگم، هيچ وقت خودم رُ واسه مثلاً ويزيت بيشتر عوض نکردم (نه اين که ويزيت و هيت واسه م هيچ اهميتي نداشته باشه.. مهم هست، کلي هم واسه ش کار انجام دادم، تبليغ زدم و غيره.. اما به همه گفتم من ايني هستم که هستم، اگه دوست داشتين وبلاگ م رُ بخونين..) چند بار بين ايميل هاي ويزيتورها خوندم که بعضي ها به خاطر ظاهر و قيافه ي مهدي اچ اي ازش خوششون اومده، بعضي ها از متن هام.. حتا کسي بود که گفته بود هر چند روز يک بار لينکس رُ چک مي کنه تا از اخبار عقب نمونه و عموماً فقط سر تيتر لينک ها رُ ميخونه..

موقع نوشتن خودسانسوري هم داره؟
تا حدودي آره.. مثلاً چند سال پيش که با اسم خودم نمي نوشتم يا حداقل خيلي از اطرافيانم نمي دونستن من وبلاگ دارم، راحت تر مي تونستم هر کلمه اي رُ به کار ببرم. البته الآن اين سانسور انقدر کمه که ميشه اصلاً بهش فکر نکرد، اما وقتي بدوني خيلي ها (از دوست و آشنا گرفته تا استاد و بجه هاي دانشگاه و غيره) آدرس وبلاگت رُ دارن، بعضي موقع ها نمي توني دقيقاً هموني باشي که تو تنهايي با خودت هستي.

برگرديم به عقب، زماني که مهدي تصميم گرفت دومين بخره؛ چرا «مهدي اچ اي» ؟!
قبلش همون طور که مي دونين ملکوت بود، اما زماني که مي خواستم دومين بخرم ملکوت دات کام گرفته شده بود؛ مي خواستم حتماً دات کام باشه، => مجبور بودم يه اسم ديگه انتخاب کنم و نهايتاً فکر کردم اسم خودم رُ بذارم.. اولش خُب آدرس دادن يه کم سخت بود، اما الآن زماني رسيده که جايي بايد ايميل ميدادم‌، گفتم مهدي ات مهدي دش اچ اي دات کام؛ طرف به جاي اين که بپرسه «چي؟»، يه جور جالبي گفت اين وبلاگ شماست؟!
يا حتا تو دانشگاه که اکثراً «اچ اي» صدام مي کنن و موارد مشابه..

زماني پرخواننده بودن رُ يه جور قدرت واسه خودش حس مي کرد، و الآن که تقريباً بهش رسيده، مورد خاصي هست که مهدي اچ اي سعي کنه مستقيم يا غير مستقيم اون رُ به خواننده هاش الغا کنه؟
آره، هست. طرز تفکري که فکر مي کنم صحيحه و فکر مي کنم خيلي ها دارن روزانه ازش فاصله مي گيرن.. هميشه سعي کردم با طرز نوشته ها و معرفي سايت يا حتا موزيک خاصي اين رُ در نظر بگيرم. البته نه ان که هر حرفي بخواد چک بشه، نه. اين دقيقاً همون اخلاق و خصوصيت من بوده و هست، وبلاگ هم فقط شامل خصوصيات و اخلاق من ميشه خُب !

تو اين يک ساله چند تا اتفاق واسه مهدي افتاد، مثلاً يه مصاحبه با يه مجله ي فرانسوي، يا انتخاب شدن تو اولين جشنواره ي وبلاگ هاي فارسي و موارد مشابه، خودِ مهدي اچ اي فکر مي کنه چرا اين اتفاق افتاده؟
چرا بين اين همه وبلاگ، اون انتخاب شده؟ نميدونم.. جشنواره ي وبلاگ ها که يه سري داور و راي گيري داشت و انتخاب اونا بوده، البته من در اون روزها مسافرت بودم، هيچ کدوم از داورها يا وبلاگ هاي ديگکه رُ نديدم و حتا جايزه رُ هم بعداً گرفتم. مصاحبه و موراد مشابه هم، خودشون پيشنهاد دادن، اصلاً نميدونم..

خُب، سوال آخر.. نسبت به سه سال پيش، مهدي اچ اي به خيلي چيزا رسيده: يه وبلاگ پر خواننده، يه سبک نوشتاري، چند تا مطلب چاپ شده تو مجله، همکاري با بعضي وبلاگ ها و سايت ها، پذيرش آگهي و غيره.. چيز ديگه اي هست که هنوز بهش نرسيده؟!
آره! شديداً !! اصلاً حاضر نيستم اينجا رُ آخر کار بدونم، کلي اتفاق ديگه هست که بايد بيفته، کلي کار انجام نداده که منتظر فرصت، يا حتا بودجه هست و اميدوام به زودي پيش بياد و اتفاق بيفته...! فعلاً چيزي نميتونم بگم، اما اگه اتفاقي بخواد بيفته، اول از همه همينجا نوشته ميشه..!

سوال ديگه اي؟
ممنون.