چهارشنبه، تیر ۱۷، ۱۳۸۳

تکون خوردن !

being full of stars
means that the clouds
have gone to their bed. /


اسباب کشي خوبه، هرچند خيلي خستگي داره ! دقيقاً لفظِ exhausting! يه نکته ي جالب در مورد اين واژه اينه که exhaust هموني هست که ما بهش مي گيرم اگزوز. و چون کارِ اگزوز اينه که سعي مي کنه کلي هوا رُ بچرخونه و آلودگي (و صدا و غيره) ش رُ بگيره، exhaust وقتي واسه آدم استفاده ميشه همون «خيلي خسته» معني ميده که آدم جونش بالا مياد ! يعني انقدر چرخيده که از جون تهي شده ! ؛)
اما جداً جونم به عالم ملکوت پيوست. مي دونين؟ به نظر من اسباب کشي سي درصدش خستگيه، چهل درصدش جالبه! ده درصدش دعوا با کارگرها و غيره. و ده درصدش هم خرابيه! (باقي ش هم مالِ خودتون!)
يکي دو روز خستگي خيلي زياد داره، اما بعدش همه چيز خوب ميشه :)

تو از ابديتِ هر چيز مي آيي
و لحظه ها
با تو آغاز مي شوند
و زير آفتاب
به جز چشم هاي روشن تو و
تکرار دستانِ من
هيچ چيز تازه اي نيست..
// عبدالله کوثري


Finally we moved ! It was exhasting but wondeful ! (And really unique experience!) . I did everything now, although it still needs some days to be everything spic and span..

You are coming from the
begining of everything,
and every moment
starts with you.
And nothing is new
under the sun
but your bright eyes,
and the repetition of my hand..
// Abdollah Ko'sari