یکشنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۸۳

یک بار برای همیشه

همون درخت همیشگی.. هر وقت دلمون تنگ میشد اون جا بودیم؛ همیشه من هم بود، تو هم بودی.. می دونستم اون لحظه تو هم فقط اون جا دووم میاری.. همیشه اون جا بودی... و همه ی اون لحظه های سخت...
خوشحالم که اون اتفاق ها گذشته، خوشحالم که حالا هر کدوم به یه جایی رسیدیم. و لابد باید در ادامه ش خوشحال باشم که دیگه نیستی؛ اون درخت هم نیست.. اما اشکال نداره، قطع کردنِ اون درخت اولین پله ی موفقیت ت بود که باید طی میشد..
// دوم اردی بهشت 83 - برای اتفاقی که یک سال پیش -همین جا- شروع شد و امروز تموم شد.

مِه، تور خود را
گِرداگِردِ صبح می بافد؛
اسیرش می کند؛
و کورش می کند..
// تاگور