چهارشنبه، اسفند ۱۲، ۱۳۸۳

اسکار و تمشک طلايي !

نتايج اسکار 2005 (2005 Oscar Winners)
بهترين نقش مرد ----------> جيمي فاکس (Jamie Foxx) براي فيلم Ray
بهترين نقش زن ----------> هيلاري سوانک (Hilary Swank) براي فيلم Million Dollar Baby
نقش دوم مرد ----------> مورگان فريمن (Morgan Freeman) براي فيلم Million Dollar Baby
نقش دوم زن ----------> کيت بلانچت (Cate Blanchett) براي فيلم The Aviator
بهترين انيميشن ----------> باور نکردني ها (The Incredibles)
کارگرداني هنري ----------> هوانورد (The Aviator)
فيلمبرداري ----------> هوانورد
طراحي لباس ----------> هوانورد
کارگرداني ----------> محبوب يک مليون دلاري (کلينت ايستوود - Clint Eastwood)
فيلم مستند ويژه ----------> متولد فاحشه خانه ها (Born into Brothels)
فيلم کوتاه ----------> اوقات اقتدار:‌ راهپيمايي کودکان (Mighty Times: The Children’s March)
تدوين ----------> هوانورد
فيلم خارجي ----------> درياي درون (The Sea Inside) - از اسپانيا
گريم ----------> Lemony Snicket’s A Series of Unfortunate Events
موسيقي متن فيلم ----------> فيلم پيدا کردنِ ناکجاآباد (Finding Neverland) از Jan A.P. Kaczmarek
موسيقي فيلم (آواز) ----------> فيلم Al Otro Lado Del Río - موسيقي و ترانه از Jorge Drexler
فيلم کوتاه انيميشن ----------> ريان (Ryan)
تدوين صدا ----------> باورنکردنيها (The Incredibles)
ميکس صدا ----------> راي (Ray)
جلوه هاي تصويري ----------> مرد عنکبوتي دو (Spider-Man 2)
فيلم نامه (اقتباسي) ----------> Sideways
فيلم نامه (اصلي) ----------> تابش بدي ذهن بي لکه (Eternal Sunshine of the Spotless Mind)
فيلم سال (بهترين فيلم سال) ----------> محبوب يک ميليون دلاري (Million Dollar Baby)

و اما گزارش شرق از اسکار:
اسكار ميليون دلارى
هفتاد و هفتمين دوره جايزه آكادمى اسكار، يكشنبه شب گذشته برگزار شد و «كلينت ايستوود» كارگردان ۷۴ ساله آمريكايى دومين مجسمه طلايى اسكار را به خاطر كارگردانى «دختر ميليون دلارى» برد. پيش از اين گروهى از منتقدان و كارشناسان سينمايى در ارزيابى هاى اوليه خود پيش بينى كرده بودند كه آكادمى، به قصد دلجويى از «مارتين اسكورسيزى» مجسمه طلايى بهترين فيلم و بهترين كارگردان را به او مى دهند. با اين همه آن ارزيابى نتيجه نداد و نتيجه همان چيزى بود كه مخاطبان عادى سينما حدس مى زدند. ايستوود كه پيش از اين نيز به خاطر فيلم وسترن «نابخشوده» جايزه اسكار را گرفته بود، توانست بار ديگر نظر داوران اسكار را جلب كند و صاحب يكى ديگر از اسكارهاى طلايى شود. ايستوود كه بعد از نابخشوده فيلم هاى چندان خوبى نساخته بود و با «آزمايش خون» كاملاً از چشم منتقدان افتاده بود، با فيلم «رود ميستيك» (با بازى هاى درخشان شان پن و تيم رابينز كه هر دو اسكار سال گذشته را گرفتند) دوران تازه سينمايش را شروع كرد و با فيلم تازه اش تيكه ميليون دلارى جايگاهش را رسماً تثبيت كرد. حالا ايستوود آن كارگردانى نيست كه سابقه بازى هاى درخشانش بر وجه كارگردانى اش مى چربد. او پيرمردى است پا به سن گذاشته كه تجربه زندگى به كارش آمده و درخشان ترين لحظه هايى را كه مى شود، به تصوير مى كشد.

فيلم تازه ايستوود داستان دخترى است به نام «مگى» كه مى خواهد بوكس ياد بگيرد و براى همين پيش «فرانك دان» مى رود و از او خواهش مى كند سرپرستى و مربيگرى او را به عهده بگيرد اما فرانك جواب خوبى به او نمى دهد: «من به دخترا بوكس ياد نمى دم. اگه هم ياد بدم، واسه يه همچو كارى الان خيلى پير شدم.» مگى مى فهمد كه فرانك علاقه اى به اين كار ندارد. بنابراين ادى قراضه را پيدا مى كند و از او راهنمايى مى خواهد. كم كم فرانك كه مى بيند موقعيت كارى اش به خطر افتاده، مسئوليت مگى را قبول مى كند و ديرى نمى گذرد كه مگى آماده مسابقات قهرمانى مى شود. آنچه فيلم را ديدنى مى كند، اين است كه مگى به بوكس روى آورده، چرا كه مى خواهد از گذشته اش فرار كند. نسبت او و مربى اش، بوكسورى حرفه اى كه اوقات فراغتش را صرف آموختن اسكاتلندى و خواندن شعرهاى ويليام باتلر ييتس مى كند، چنان ديدنى و جذاب از آب درآمده كه هيچ جورى نمى توان آن را يك «فيلم بوكسورى» دانست. يك منتقد سينما موقع اكران فيلم، گفته بود كه ايستوود در اين فيلم هيكلى استخوانى و لاغر دارد، بى آنكه اثرى از اضافه وزن در او ديده شود و اين دقيقاً همان چيزى است كه در فيلمش هم به چشم مى آيد.

اجراى اسكار ۲۰۰۵ را كريس راك به عهده داشت. يك كمدين سياهپوست آمريكايى كه شوخى هاى جذابش گاهى آن قدر اوج مى گرفت كه گروهى از حاضران در تالار حرف هايش را برنمى تافتند. درست از همان روزى كه اعلام شد راك برنامه را اجرا مى كند، يادداشت هاى ريز و درشت روزنامه نگارها شروع شد: چرا يك سياه پوست؟ حتى يكى از روزنامه نگارها، انتخاب راك براى اجراى برنامه را در ادامه سياست هاى كاخ سفيد دانسته بود. هرچند واضح است كه اين توضيحات را هم بايد در حد همان شوخى هاى شب اسكار دانست. موقعى كه نام ايستوود به عنوان بهترين كارگردان اعلام شد، بازيگر كهنه كار آمريكا درباره فيلمش گفت: «تجربه جالبى بود، اين كه ۳۷ روزه فيلمى را بسازى، درست مثل ماشينى بود كه كاملاً روغن كارى شده باشد و اين ماشين روغن كارى شده را فقط عوامل فيلم هستند كه مى سازند و البته بازيگرانش، كه اغلب آنها را مى شناسيد.» و حق با ايستوود بود چون دو بار نام بازيگران اصلى فيلمش به عنوان برنده هاى اسكار ۲۰۰۵ اعلام شد.

«هيلارى سوآنك» كه چندسالى قبل تر (سال ۱۹۹۹) به خاطر بازى درخشانش در «پسرها گريه نمى كنند» اسكار گرفته بود، در طول سال هاى بعد نتوانست چيزى در حد آن بازى را ارائه دهد و ايستوود با هدايت دقيق و درست او در اين فيلم، سبب ساز اسكارى ديگر براى او شد. درست است كه «آنت بنينگ» (جوليا بودن)، «ايملدا استاونتن» (ويرا دريك) و «كيت وينسلت» هم جزء نامزدهاى بهترين بازيگر زن بودند، اما تقريباً همه مطمئن بودند كه مجسمه طلايى به سوآنك مى رسد. نكته اى كه بيشتر منتقدان درباره بازى او گفته بودند، اين بود كه سوآنك اصلاً سعى نكرده از ايستوود يا مورگان فريمن جلو بزند، بلكه سعى كرده دقيق ترين (و بهترين) واكنش ها را از خود بروز بدهد. هيلارى سوآنك موقعى كه روى صحنه رفت، گفت: «نمى دانم در اين زندگى چه كارى انجام داده ام كه سزاوار چنين پاداشى هستم. من فقط نقش دخترى را داشتم كه رويايى در سر داشته. هيچ وقت فكر نمى كردم اين اتفاق بيفتد و براى يك همچنين چيزى نامزد شوم. از آكادمى سپاسگزارم، سپاسگزارم به خاطر اين افتخار بزرگ. به علاوه، بايد از نامزدهاى ديگر هم تشكر كنم: از آنت، ايملدا، كيت و كاتالينا. كارى كه آكادمى براى من انجام داده، در كلمات نمى گنجد. همه اين آدم هايى كه دور و ور من بودند، از من حمايت كردند و به كار من اعتقاد داشتند و باعث شدند كه من حالا در اينجا حضور داشته باشم... از كلينت ايستوود هم متشكرم كه به من اجازه داد در اين سفر همراهش باشم. ازت متشكرم كه مرا قبول داشتى.»

«مورگان فريمن» نيز توانست جلوتر از رقباى خودش بايستد. چهار نامزد ديگر هم به گفته منتقدان و كارشناسان، بازى هاى خوبى داشته اند. «آلن آلدا» در «هوانورد»، «تامس هدن چرچ» در «راه هاى فرعى»، «جيمى فاكس» در «هم دست» و «كلايو اوون» در «صميمى تر.» اما لابد داوران چيزى ديگر در بازى فريمن ديده بودند كه او را ترجيح دادند. مردى كه ديگران لقب «قراضه» را به او بخشيده اند. با اين همه، داوران يك ترجيح ديگر هم داشتند: اين كه جيمى فاكس را بهترين بازيگر اصلى معرفى كنند، آن هم به خاطر بازى در نقش يك انسان معاصر، يك موسيقيدان سرشناس و البته نابينا. «رى چارلز» قطعاً مشهورتر از آن است كه نيازى به معرفى اش باشد. احتمالاً همه آنهايى كه تازه ترين دوره جايزه «گِرَمى» را ديده اند، يا از نتايجش خبر دارند، مى دانند كه مجموعه دوئت هاى او نيز جزء برنده ها بوده است.

در بخشى از پشت صحنه فيلم، مى توان جيمى فاكس را ديد كه در كنار رى چارلز حقيقى نشسته و به دقت رفتار او را زير نظر دارد و سعى مى كند ريزترين حركت هاى او را نيز به ياد بسپارد. درست است كه خود ايستوود در فيلمش بازى درخشانى ارائه داده، و «لئوناردو دى كاپريو» در نقش «هوارد هيوز» پريشان حال و عاشق پيشه خوش درخشيده است، و «جانى دپ» در «يافتن ناكجاآباد» يكى از خوب ترين بازى هايش را به نمايش گذاشته، اما از خيلى وقت پيش از همان روزى كه اسامى نامزدها اعلام شد، جاى ترديد نبود كه فاكس اين جايزه را مى برد.

در بخش بهترين بازيگران مكمل زن «كيت بلنچت» برنده شد. نقش بلنچت در «هوانورد» هم مثل نقشى ويژه بود: او بايد در نقش «كاترين هپبرن» افسانه اى ظاهر مى شد. بازيگرى مغرور و سركش كه يكى از نقطه هاى اوج سينماى كلاسيك آمريكا است و بلنچت براى آن كه مثل او بازى كند، بازى او را روى پرده سينما تماشا كرد. هوانورد، كار آخر مارتين اسكورسيزى هرچند كه بيشترين سهم را در ميان نامزدها داشت، اما سهم چندانى در ميان برنده ها نداشت. فيلم اسكورسيزى كه روايتى از سال هاى طلايى سينما است و مجموعه اى از بازيگران سرشناس در آن بازى مى كنند، برنده بهترين كارگردانى هنرى، بهترين طراحى صحنه و لباس، بهترين تدوين و بهترين فيلمبردارى شد. حالا كه نتيجه اسكار امسال نيز اعلام شده، مى شود با لحنى بدبينانه به همه داوران پشت پرده و مسئولان آكادمى نگاه كرد و ترديد نكرد كه لابد، كاسه اى زير نيم كاسه است، وگرنه دست كم يك بار بايد به اسكورسيزى اسكار مى دادند و چه كسى هست كه نداند دانشِ او در كارگردانى، بسيار بيشتر از كارگردان هاى ديگر آمريكايى است.

اسكار بهترين فيلمنامه، به«چارلى كافمن»، «ميشل گوندرى» و «پى ير بيس موث» رسيد. كافمن اين جايزه را به خاطر «آفتاب ابدى يك ذهن بى لك» گرفت. فيلمنامه اى با روايتى درخشان و سيال ذهن. «الخاندرو آمه نابارِ» اسپانيايى هم برنده بهترين فيلم خارجى شد و در كارنامه «درياى درون» اين جايزه را هم ثبت كرد. در بخش فيلم هاى انيميشن نيز رقابتى سخت جريان داشت: هم «شِرِك ۲» حضور داشت، هم «داستان كوسه» و هم «خانواده اينكرديبل.» خيلى ها حدس زده بودند كه داستان كوسه، برنده از ميدان بيرون مى آيد. اما برنده، خانواده اينكرديبل شد. خانواده اى شگفت انگيز و باورنكردنى.

مراسم اسكار به رغم همه حرف و حديث ها هنوز مهم ترين «بازى» سينمايى است كه هر سال در قلب هاليوود برگزار مى شود. هنوز كارگردان ها و بازيگرها دوست دارند فيلم هاى آمريكايى بسازند، يا بازى كنند و نامشان در ميان نامزدها اعلام شود و كارگردان هايى كه فيلم هاى غيرانگليسى زبان مى سازند، همه آرزويشان راه رفتن روى فرش قرمز است. بازى ها هميشه سرگرم كننده هستند، سرگرم كننده و جذاب. اما همه كه نمى توانند در زمين بازى كنند، گاهى هم آدم مجبور است بيرون زمين به تماشا بنشيند. چه مى شود كرد؟ لذت ما از اين بازى در همين حد است و چه كسى هست كه از اين بازى ها لذت نبرد؟

جورج بوش بدترين بازيگر سال شد
«جورج بوش» رئيس جمهور ايالات متحده آمريكا، شنبه گذشته، به عنوان بدترين بازيگر سال انتخاب شد و «تمشك طلايى» را از آن خود كرد. بوش، جايزه تمشك طلايى را به خاطر «بازى» بدش در فيلم «فارنهايت ۱۱/۹» گرفت. مايكل مور، مستندساز معروف آمريكايى كه به خاطر اين فيلم برنده نخل طلاى جشنواره كن شد، در فارنهايت ... به نقد سياست هاى بوش و برخورد دوگانه او در قبال حمله القاعده به آمريكا پرداخته و عمده فيلم خود را براساس تصويرهاى آرشيوى ساخته است. در صحنه اى از اين فيلم، بوش درست در زمانى كه هواپيماها به برج هاى دوقلو حمله كرده اند، مشغول كتاب خواندن براى كودكان است. جز اين، بوش به دليل آن كه نيمى از سال را در كنار رايس، وزير خارجه خود بوده، مستحق ترين نامزد تمشك طلايى بوده است. «هالى برى» كه سال ۲۰۰۲ برنده اسكار شد نيز به خاطر بازى در فيلم «زن گربه اى» ساخته پيتوف، يكى از برندگان تمشك طلايى بود و هرچند كسى گمان نمى كرد برى براى دريافت جايزه اش حاضر شود، در مراسم رسمى حضور پيدا كرد و گفت من به اين جايزه احتياج داشتم. دونالد رامسفلد وزير دفاع آمريكا به عنوان بدترين بازيگر مرد مكمل، و بريتنى اسپيرز، خواننده معروف آمريكايى، هم به عنوان بدترين بازيگر زن مكمل انتخاب شده اند. هر دوى آنها اين جايزه تحقيرآميز را به خاطر حضور در فيلم فارنهايت ... دريافت كرده اند. برگزاركنندگان جايزه تمشك طلايى، در يك اقدام ويژه، آرنولد شوارتزنگر، بازيگر سابق هاليوود و فرماندار فعلى و البته جمهوريخواه كاليفرنيا را كه در طول ۲۵ سال گذشته، هشت بار نامزد تمشك بوده و هربار به دليلى به آن نرسيده، به عنوان بدترين بازنده معرفى كرده اند. لازم به ذكر است كه فيلم حماسى «اسكندر» ساخته اوليور استون، كارگردان سرشناس آمريكايى، هم نامزد شش تمشك طلايى بود، با اين همه مستحق دريافت هيچ تمشكى شناخته نشد.

تمشك اسكار براى جورج بوش:
جورج بوش رئيس جمهور آمريكا و دونالد رامسفلد وزير دفاع اين كشور به خاطر حضور در فيلم «فارنهايت ۱۱/۹» برنده تمشك طلايى بدترين بازيگران سال ۲۰۰۴ شدند.
آقاى بوش براى فيلم «فارنهايت ۱۱/۹» دو تمشك طلايى را ناخواسته به خود اختصاص داد: بدترين بازيگر مرد و بدترين زوج صحنه يا در كنار كاندوليزا رايس وزير خارجه كنونى آمريكا و يا همراه بز دست آموز خود. به گزارش بى بى سى تصاوير اولين واكنش آقاى بوش به خبر يازده سپتامبر را مايكل مور در مستند «فارنهايت ۱۱/۹» به كار گرفته بود. همچنين به دونالد رامسفلد وزير دفاع آمريكا (بدترين بازيگر مرد نقش دوم) و بريتنى اسپيرز خواننده آمريكايى (بدترين بازيگر زن نقش دوم) به خاطر حضورشان در اين فيلم تمشك طلايى اعطا شد.
آرنولد شوارتزنگر كه هاليوود را رها كرد تا فرماندار كاليفرنيا شود، به عنوان بدترين بازنده تمشك طلايى در ۲۵ سال گذشته برگزيده شد. وى ۸ بار نامزد اين جايزه شده بود، ولى هرگز تمشك طلايى را نبرده بود. وى اين دفعه براى فيلم «دور دنيا در ۸۰ روز» نامزد شده بود، ولى آقاى رامسفلد جايزه اش را «ربود.» فيلم حماسى «اسكندر» ساخته اوليور استون نامزد شش تمشك طلايى بود، اما مستحق دريافت هيچ كدام شناخته نشد.
تمشك طلايى بدترين بازيگر زن امسال نيز نصيب هلى برى شد.

لينک مرتبط:
خواندني هاي هاليوود (پيش از اسکار 2005)