پنجشنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۸۳

دیروز..

کلی اتفاق.. کلی busy...
هفته ی خیلی fullیی بود؛ از همه نظر.. امتحان ها هم گذشت! و خیلی اتفاق های دیگه.. همین قدر که برای اولین بار سوار تو عمرم ژیان شدم!!!!!!! یا یه جای دیگه سر من دعوا شد (چه قدر خواهان دارم من!) .. یا هدیه ی روز مادر بلاگر.. یا کامپیوتر من که دوباره با redlof آلوده شد و بیشتر از صد تا فایل رُ دستی برگردوندم.. سا حداقل هزار تا ایمیل که save شد.. یا این چند روزه که با opera وب گردی کردم و مجبور بودم همه ی جمله ها رُ از راست به چپ بخونم، چون فارسی رُ ساپورت نمی کنه! و من هم وقت ش رُ نداشتم.. الآن یک ماهه می خوام برم آرایشگاه و نرسیدم هنوز !!!!!! وضع من اینه الآن !!!!!
فردا هم قراره با بروبچز بریم کنسرت عصار. امیدوارم خوش بگذره..
هر سال عصار میاد شیراز. ولی امسال کجا و پازسال کجا؛ خودمو می گم!
تو این هفته جواب ارشد رُ دادن.. ما تو بخش مون یه "یک" و دو تا "دو" و یه "سه" داشتیم.. فکرش رُ که می کنم اگه تا 4 سال دیگه هم دووم بیارم، کنکور ارشد رُ دیگه تحمل نمی تونم بکنم ! این دانشکده ی ما هم هر روز پر از کلی جریانه .....

دو تا قسمتِ به این جا داره اضافه میشه؛
کوت: نوشته هایی که حتا جمله هم نیستن
فوتوبلاگ: تصویر حرف های ناگفته..
به همه ی گرفتاری ها، دردسر این کامپیوتر ما رُ هم اضافه کنین..
یه آهنگِ موندگار از بیتل ها هست که حتماً شنیدین، الآن من دارم با صدای فرهاد گوش می کنم ش.. yesterday..