دوشنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۴

ويروس

نه! ايران که آنفولانزاي پرندگان نيومده. همه‌ش تقصير کبوتر جديدي بود که از روسيه اومد. بعد کبوترهاي همسايه‌ي ما رُ مريض کرد، بعد گربه‌ي من از دوستش وا گرفت، بعد سگه از گربه‌ي من، و همين جوري تو شهر پخش شد. تو شيراز گربه‌هاي آنفولانزاي پرندگاني همه‌ي شهر رُ قبضه کرده بودن؛ تو تهران موش‌ها.. يه کم اول‌ش سر و صدا شد، يه کم مردم ترسيدن. بعضي‌ها گربه‌ها و سگ‌هاشون رُ بيرون کردن، بعضي‌ها هم قايم‌شون کردن؛ آخه مي‌گفتن شايد بيان بکشن..

يکي دو ماه گذشت، قضيه کش پيدا کرد. عادي شد، فراموش شد. واسه‌ش جوک ساختن، بهش خنديدن، و ديگه يادشون رفت. انگار از اول همه‌ي گربه‌ها و موش‌ها و سگ‌ها آنفولانزا داشتن. الآن کلي وقت مي‌گذره، حتا مردم فراموش کردن کِي شروع شد و آنفولانزاي پرندگان چي بود؛ انگار اسم يه مدل گربه‌ي خارجي باشه. محدوديت‌ها شده بخشي از زندگي‌شون..، ولي من مي‌دونم گربه‌م آلوده‌ست.