پنجشنبه، آبان ۱۴، ۱۳۸۳

ماه !!!!!!!!

ميشه مثل ماه باشي..
تک و تنها، ميونِ ابرا ! خيلي از شبا بشي چراغ راهنماي گمشده ها.. بعضي شبا بشي مهتاب و به همه بتابي.. و خُب شبايي هم هست که مجبوري تنها باشي: هيچ کس نبينتت..
هميشه فکر مي کرد «ماه» چه انگيزه اي واسه بودن ش داره؟
شايد غرورش بزرگترين انگيزه ش باشه.. اون بالا، تک و تنها...

God loves 2 c in me,
not his servant,
but himself who sarves all
// Tagore


خدا دوست مي دارد در وجود من
نه بنده ي خود را
بلکه خود را ببيند که به همگان خدمت مي کند..
// رابيندرانات تاگور



نابغه (تاثير پذير، درون گرا، آرمان گرا، متفکر) !
تو يک تيپ "نابغه" هستي. تو مي تواني ساکت و کم حرف باشي اما پشت ماسک خاموش و کم حرف تو، يک ذهن فعّال وجود دارد که به تو اجازه مي دهد که همه موقعيّتها را تجزيه و تحليل کني و در پايان، راه حل هاي خلّاقانه و دور از ذهني را انتخاب کني! مردم عادي اين تحليلهاي ذهني تو را نمي فهمند و فکر مي کنند که پنهاني مشغول دوز و کلک چيدن هستي! به هر حال، سليقه و اصالت، نقاط قوّت تو هستند و مردم وقتي که تو را بشناسند، به قضاوتها و تصميماتت احترام مي گذارند. و اگر ياد بگيري که فقط يک کم خوش برخورد تر باشي، مي تواني رهبر بسيار خوبي باشي. تو مطمئنّاً چنين تصوّري را در همه ايجاد مي کني. فقط مطمئن شو که همه نقشه ها و دسيسه هايي که پشت پرده مشغول کار کردن روي آنها هستي، بي خطر باشند!
// اين نتيجه ي تست شخصيت شناسي م بود! نمي دونم چند جور جواب وجود داره، شايد واسه همه همين رُ جواب بده؛ اما من همه س سوال هاش رُ درست جواب دادم (به جز يکي که نفهميدم منظورشو) و خُب.. ميشه گفت جواب ش درسته تقريباً..
ديگه اين که براي بار دوم اين آي. کي. تست رُ زدم، بار اول که ميشد چند ماه پيش يادمه 114 تا شد IQم. اين بار گفتم دوباره حل کنم شايد بيشتر بشه.. به نظرم همه ش رُ درست حل کردم، حتا 8 دقيقه هم زودتر تموم کردم.. نتيجه شد 108 !!

Numb: من از بودن آنچه كه تو ميخواهي من باشم خسته هستم
احساس بي ثباتي ميكنم و انگار در ظاهر خودم گم شده ام
من نمي‌دانم تو چه چيزي كه از من انتظار داري
وقتي در موقعيت تو خودم رو ميذارم احساس فشار ميكنم
در زير آب گرفتار شدم،فقط در زير آب گرفتار شده‌ام
هر قدمي كه بر ميدارم اشتباهي ديگر است
در زير آب گرفتار شدم،فقط در زير آب گرفتار شده‌ام..
من بسيار بي‌حس شده‌ام، من تو را آنجا نمي‌توانم احساس بكنم
من خيلي خسته شده‌ام، خيلي بيشتر آگاه
با اين اتفاقات چيزي را كه من ميخواهم انجام بدم
اين هستش كه بيشتر شبيه خودم باشم و كمتر مثل تو
آيا نمي‌توني ببيني داري منو خفه مي‌كني؟
خيلي سفت گرفتي و هراسان از اين كه كنترل رو از دست بدي
به خاطر اين كه اون چيزي كه فكر ميكردي كه من هستم
درست جلوي خودت خراب شده
در زير آب گرفتار شدم، فقط در زير آب گرفتار شده‌ام
هر قدمي كه بر ميدارم اشتباهي ديگر است
در زير آب گرفتار شدم، فقط در زير آب گرفتار شده‌ام
و هر ثانيه اي را كه تباه ميكنم بيشتر از اون چيزي است كه تحمل ميكنم!
و من ميدونم كه ممكن است كه حسم رو از دست بدم
اما من مي‌دونم تو درست مثل من بودي وقتي كه كسي از تو نااميد شد . . .

چند روز پيش سر کلاس ليترچر بحث داستان «The Picture of Dorian Gray» شد. داستاني که حداقل واسه من کلي جريان و خاطره داره.. هر چند هيچ وقت فيلم ش گيرم نيومد .............. خيلي واسه م جالب بود که تونستم خيلي زود کل داستان رُ به صورت مجاني پيدا کنم رو نت. در هر حال، هر کدوم از اين سه تا لينک، داستانِ کامل هستن. يک | دو | سه !
پ.ن. چه قدر زود مي گذره.. تابستون هشتاد و يک بود که اسم اين کتاب / فيلم رُ شنيدم واسه اولين بار.. و اون آدماي دو رو.. و شکسته شدنِ آينه براي حداقل يک نفر.
چند نفر از ما دقيقاً هموني هستيم که هستيم؟
+ اگه خواستين اين آهنگ رُ گوش کنين: beMineToNight .

کتابدار: كتاب خانه ماسه و مه دوبار به فارسي برگردانده شده. بار اول با ترجمه آقاي مهدي قراچه داغي و دوم با ترجمه آقاي غبرايي.
من هر دو ترجمه را تهيه كردم. براي توصيف ترجمه آقاي قراچه داغي ميتواند لغت بسيار بد را به كار برد. ايشان حتي فصل مربوط به مشاوره راونشناس را به كل حذف كرده اند. بعضي كلمات و اسامي را هم غلط ترجمه كرده اند. متاسفانه چاپ دوم كتاب ايشان تازگي منتشر شد.
ترجمه آقاي غبرايي بوي شتابزدگي ميدهد (‌البته براي كتابي كه چندان ارزش ادبي ندارد ميتوان اغماض كرد اما حالا يه سري به صحراي كربلا بزنم و بگويم ايشان ترجمه شتابزده بسيار بدي از كتاب ساعات ارائه داده اند كه پدر مرا درآورد تا تمامش كردم. كتاب بسيار سخت خوان شده است و ايرادات چاپي و ترجمه كتاب سر به آسمان ميزند.) پخش كتاب آقاي غبرايي توسط نشر علم و با نام خانه روي آب انجام گرفته است.