باغهاي كندلوس (عکس)
كارگردان: ايرج كريمي
نويسنده فيلمنامه: ايرج كريمي
بازيگران: محمدرضا فروتن، خزر معصومي، مسعود كرامتي، بهناز جعفري، احسان اماني، محمدرضا ناجي، شاهرخ فروتنيان و فريبا كامران
خلاصه داستان:
كاوه و آبان زوج جواني كه در اوج عشق، قهرمانهاي قصه ما را ترك كردهاند، بهانهاي مي شوند تا بيژن، علي و سعيد به ياد روزگار با عشق سپري شده، در باغهاي كندلوس به جستجوي آنها باشند. اين سفر پر رمز و راز ما را به لايههاي درونيتر عشق ميرساند...
باغ هاي کندلوس فيلمي است با سه لايه ي زماني/مکاني که روايت عشقي را در گذشته بيان مي کند. فيلم با محتوايي کارشناسانه به بررسي و ذکر مسائل زندگي و بعضاً فلسفي مي پردازد و با رجوع به گذشته (زندگي کاوه و آبان) سعي در نقد شخصيت هاي باقي مانده در داستان دارد.
فيلم کاملاً فاقد عنصر تعليق (suspense) بوده و در ابتدا به طور صريح به بيان طرح کلي داستان (plot) مي پردازد و طي هشتاد و پنج دقيقه، با بازگشت به گذشته، تحليلي از آن ارائه مي دهد.
باغ هاي کندلوس شايد براي يک تماشاگر عادي ساده که در انتظار هيجانِ يک فيلم اکشن يا طنزهاي تکراري يک کميک سطحي است، فيلمي خسته کننده و بي معنا جلوه کند. اما در واقع فيلمي است پر از جملات قصار و استعاري و صحنه هاي کنايي و سمبليک که کارگردان با توجه به محدوديت هاي موجود سينماي ايران، سعي در به تصوير کشيدنِ عشق پاکِ کاوه و آبان دارد و در اين امر تا حدودي موفق بوده است.
در طول فيلم با طرز فکر و گذشته ي شخصيت هاي اصلي فيلم آشنا شده و در پايان با پايان يافتنِ نقش شخصيت ها، به نتيجه گيري نهايي فيلم نزديک مي شويم.
باغ هاي کندلوس به هيچ عنوان فيلمي مناسب براي گذراندن يک بعدازظهر روز جمعه نبوده و تا حدودي مخاطب خاص خود را دارد. فيلم باغ کندلوس بر اساس راي گيري سايت 30nema.Com هفت و نيم ستاره (از ده ستاره) را به خود اختصاص داده است.
پي نوشت: اشتباه هاي کارگردان در فيلم باغ هاي کندلوس:
يک: داستان فيلم با پيش آمدنِ وقايع مختلف بيان مي شود و اين اتفاق ها در مواقعي کاملاً بي دليل و غيرقابل قبول مي نمايد. مانند ديدار با دوستِ آبان در جاده ي کندلوس و شناسايي آن توسط عاشق ناکام آبان! و..
دو: فيلم داراي دو لايه ي زماني حال و گذشته ي دور (بيشتر از بيست سال) مي باشد اما تمامي صحنه هاي «گذشته» با آخرين مدها و لباس هاي روز نمايش داده مي شود. نوع و حتا رنگِ لباس، به کار بردنِ برخي واژه ها و حتا دکوراسيون خانه، حتا با گذشته ي چهار / پنج سال پيش ايران هم منافات دارد!
سه: حضور بعضي از شخصيت ها - که تنها براي بيان جملاتي قصار استفاده شده - بدون ارئه ي دليل کافي مي باشد. مثلاً شخصيت راننده اي که کارش بکسل ماشين ها است و..
جايي براي زندگي (عکس | عکس)
کشور: ايران
كارگردان: محمدرضا بزرگنيا
تدوين: عباس گنجوي
موسيقي: مجيد انتظامي
بازيگران: عزتالله انتظامي، هديه تهراني، آتيلا پسياني، هانيه توسلي، فردوس كاوياني، مهدي ميامي، عمار دهقاني، قاسم زارع، مريم بوباني، خسرو احمدي و ... رضا كيانيان.
خلاصه داستان: اين فيلم داستان خانواده بزرگ عيدي محمد است كه با شروع جنگ تحميلي از هم مي پاشد و املاك آن ها به اشغال نيروهاي دشمن در مي آيد. نبرد نهايي و تلاش براي آزاد سازي منطقه براي هر كدام از افراد خانواده سرنوشت جديدي را رقم مي زند.
ساعت پنج بعد از ظهر.. قرار بود بريم «سالاد فصل» اما تو راه دوستم گفت چها تا کارت دعوت واسه «جايي براي زندگي» داره. فقط با اين استدلال که تالار حافظ سالن ش خيلي بهتره و البته مجاني هم ميشه، رفتيم «جايي براي زندگي»..
ساعت پنج و نيم.. دو تا آشنا دم در سالن مي بينيم، اما نظرشون اينه که فيلم چرته و منتظر دوستشون هستن تا برن «سالاد فصل» ! مي پرسم کي فيلم رُ ديده؟ ميگه يه کارشناس اين نظر رُ داده ! از اونجايي که حرف مرد يکيه و هوا يه کم سرد، ميريم تو سالن و منتظر مي مونيم..
بعد از يه موسيقي کلاسيک پيانو، سر ساعت فيلم شروع ميشه.. سالن تقريباً پر شده، طبقه ي دوم هم نشستن.. ما از نظر ديد بهترين جاي سالن نشستيم، صدا هم که اين بهترين سالن تو شيرازه !
ساعت شش: فيلم شروع ميشه.. بازيگران؛ عزت الله انتظامي، هديه تهراني، هانيه توسلي، آتيلا پسياني..... ! شديداً کنجکاو ميشم چه جوري ميشه يه فيلم با اين همه ستاره «چرت» باشه..
ساعت هشت: فيلم عالي بود :)
خيلي خوشحالم که اين فيلم رُ تو سالن حافظ ديدم. موسيقي فيلم که محشر بود.. مجيد انتظامي دوباره گل کاشته بود. اصلاً ميشد فيلم رُ با چشم هاي بسته ديد ! از ده تا ستاره، به موسيقي ش نه و نيم تا ستاره ميدم !! داستان فيلم هم قشنگ بود. اون خلاصه اي که از فيلم تو سايت ها نوشته بودن هيچ ربطي به فيلم نداشت! شايد با يه ديد سطحي الکي بشه گفت داستان جنگ، اما حتا اونجوري هم هيچ ربطي به جنگ نداشت. (به داستان فيلم هشت تا ستاره ميدم!)
فيلم شديداً پر از سمبل و نشانه و استعاره بود، تک تکِ اشيائي که دوربين نشون ميده، جاده، ساعت، خونه، حتا جاي پارک شدنِ کاميون و وانت! ، تقريباً همه ي صحنه ها با ظرافت دقيقي، معناي خاصي رُ مي رسوند و البته بازي خيلي خيلي عالي عزت الله انتظامي.. بعد از ديدن «بوي کافور عطر ياس» گفتم نقش انتظامي اگه کم بود، نقطه ي قوت فيلم بود. اما در «جايي براي زندگي» همه ي فيلم رُ بازي قوي انتظامي تشکيل ميداد. اين اجراي نقش انقدر موفق بود که با اطمينان نه تا ستاره بخواد بگيره..
در هر حال «جايي براي زندگي» يه فيلم خوب از فيلم هاي جشنواره بود که حتماً ارزش يک بار ديدن رُ داره. فيلمي که با تموم شدن، تازه شما رُ به فکر مي بره که سرنوشتِ دختره چي ميشه.
اگه از کسي شنيدين «يه فيلم جنگي چرته» مطمئن باشين طرف يا خلاصه ي فيلم رُ خونده يا خودش فيلم رُ نديده. کمتر از حتا يه لايه ي داستان فيلم به جنگ برميگرده، تازه اون هم کاملاً متفاوت از چيزي که تو فيلم ها و سريال هاي ساخته شده، ديدين. در ضمن فيلم در نظرسنجي سايت 30nema.Com هفت و نيم ستاره (از ده ستاره) رُ به خودش اختصاص داده.
ماهيها عاشق ميشوند (عکس)
كارگردان: علي رفيعي
نويسنده فيلمنامه: علي رفيعي
مدير فيلمبرداري: محمود كلاري
تدوين: واروژ كريم مسيحي
موسيقي: علي صمدپور
بازيگران: رضا كيانيان، رويا نونهالي، گلشيفته فراهاني، مريم سعادت، مائده طهماسبي، مهدي پاكدل و سينا رازاني
خلاصه داستان:
عزيز براي تملك و فروش باقيمانده مايملك پدري خود كه بيست و پنج سال پيش ناخواسته بهجا گذاشته و سفر كرده، برميگردد. اما هنگام ورود، آتيه، دختري را که سالها پيش دوست داشت، در برابر خود ميبيند...
يه فيلم کاملاً تفريحي (و نه تحليلي). اصلاً تو اين فيلم دنبال استعاره و سمبل و اين چيزا نباشين، داستان فيلم هم تا حدودي ساده و پيش پا افتاده ست. اما چيزي که به فيلم ارزش ميده فيلمبرداري محمود کلاري هست. چيزي که باعث شد دو بار فيلم رُ دو شب مختلف ببينم. البته پيشنهاد مي کنم يه بار بيشتر واسه ش وقت نذارين، اما فيلم پر از صحنه هاي قشنگه.. فيلم رنگ هاست اصلاً.. اگه طرفدار فيلم و در کل شبکه هاي آلماني باشين حتماً ديدين که فرق ش با همه ي فرهنگ هاي ديگه اول از همه تو رنگ و نشاطشه. تو کل اين فيلم هم فقط مي تونين بشينين و از منظره ها و رنگ ها لذت ببرين. موسيقي ش هم بد نيست.. در کل ميشه گفت يه فيلم تفريحي خوب. بازي کيانيان و نونهالي و گلشيفته فراهاني هم انقدر خوب هست که حوصله تون سر نره.. حرف آخر اين که به عنوان يه فيلم واسه عصر پنجشنبه خوبه. يه فيلم با ماجراي ساده و پايان خوشحال (happy ending فارسي ش چي ميشه؟)
چراش رُ نمي دونم اما بار دوم که ديدم، اکثر صحنه هاش پس و پيش بود و حتا جاهايي ش سانسور شده بود (بار اول تالار حافظ / بار دوم سينما سعدي) شايد چون فيلم رُ نيم ساعت دير شروع کردن و نخواستن رو سانس هاي بعد تأخير بيفته..
فيلمبرداري ش لياقت نه ستاره هست و بازي فيلم هم حداکثر هفت و نيم ستاره.. داستان فيلم هم هفت ستاره. البته از نظر سايت 30nema.Com اين فيلم نه ستاره (از ده تا) رُ گرفته.