جمعه، اسفند ۱۴، ۱۳۸۳

از ديگران

آلبوم دوم گروه Rainbow (رنگين کمان) به اسم Don't Give Up (تسليم نشو) به بازار اومد ! البته بازار که نه.. رو نت !
لينک مستقيم واسه دانلود: طرح روي جلد - پشت جلد.
آهنگ اول: Ensani Ma Binsak از D.Karazon
آهنگ دوم: I'm With You از Avril Lavigne
آهنگ سوم: Don't Give Up از P.Gabril و K.Bush
آهنگ چهارم: You از Evanescence
آهنگ پنجم: Veras -You'll See از Madonna
آهنگ ششم: Anak از Freddie Aguilar
آهنگ هفتم: From A Distanse از Bette Midler
آهنگ هشتم: Angel از Sarah McLachlan
آهنگ نهم: Unbreak My Heart -Spanish Version از Tony Braxton
آهنگ دهم: May It Be از Enya
لينک هاي مرتبط:
آلبوم اول گروه رنگين کمان.
مصاحبه با گروه rainbow.




فقط وقتي از بالا به کسي نگاه کنيم که بخواهيم از زمين بلندش کنيم
کاري انجام ندهيد که آرامش ذهن و قلبتان را برآشوبد، زندگي روزانه را چنان منظم کنيد که آرامش درونتان تقويت گردد و آنرا از ميان نبرد. از افراط و تفريط در کارها بپرهيزيد، شتاب مانع از بروز چنين حالتي خواهد شد. کارها را با ملايمت و جديت انجام دهيد و مطمئن باشيد زندگي به شما لبخند خواهد زد.

زماني خود را شجاع بدانيد كه بعد از هر شكستي لبخند بزنيد
بيشتر ما ، اگر هم اهل گوش دادن باشيم، بد گوش ميدهيم چه بسيار بداقباليها و دردها که ناشي از سوءتفاهمهايي است که بدليل عادتهاي بد در گوش دادن عارض شده اند پس خوب گوش کنيد.

بهتر زندگي کنيم
شايد اکنون زندگي ما کمي تيره و تار مي نمايد. اما ديري نميگذرد که همه چيز بهتر خواهد شد فراموش نکنيم که تا باران نباشد، رنگين کمان نيست. تا تلخي نباشد، شيريني نيست و گاه همين دشواري هاست که از ما انساني نيرومندتر و شايسته تر مي سازد. با کمي تامل خواهيم ديد که خورشيد بار ديگر درخشيدن اغاز خواهد کرد فقط بايد کمي صبور بود و بعد اينکه ستاره بخت هيچ كس شوم نيست، اين ما هستيم كه آسمان را بد تعبير ميكنيم

انسان بودن مسئوليت سنگيني بر دوش ما مي گذارد. هستي به انسان اعتماد کرده. انسان اميد است و هر انسان سهمي در اجراي اين«دارم بزرگ» يعني زندگي دارد و بزرگترين مصيبت وارده اين است که انسان فراموش کند انسان بودن خويش را .............


جشن سده - جشن آتش (ده بهمن)
جشن سده از جشن هاي باستاني ايرانيان است که به هنگام زمستان و در بزرگداشت آتش که نابود کننده نيروهاي اهريمني ، تاريکي و سرماست بر پا ميشود در دهم بهمن ماه در اکثر مناطق کشورمان اين جشن برگزار ميشود . حفظ و نگهباني آتش را به هوشنگ شاه نسبت ميدهند و حکيم سخنور فردوسي بزرگ در کتاب شاهنامه آنرا چنين نقل ميکند

که روزي هوشنگ شاه با گروهي از شکار بر ميگشت بر سر راهش ماري سياه با چشماني سرخ و آتشين پديدار شد، هوشنگ شاه تير سنگي خود را به سوي مار پرتاب کرد . تير بر سنگ ديگري فرود آمد و از اين برخورد جرقه اي روشن گشت و فروغي پديدار شد . هوشنگ شاه بار ديگر سنگ بر سنگ سائيد و آتشي افروخت و آن را پاسداري نمود و آن روز خجسته را سده ناميد.

در روزگار ساسانيان قبل از غروب آفتاب در مکاني گشوده آتشي بزرگ بر پا ميشد . آتش را در آتشکده و يا در کنار معبد مهر «ميترا» که خداي آتش و آفتاب بود مي افروختند. بر پاس آتش به معناي بازگشت دوباره خورشيد و گرما و روشني تابستان و دور کردن نيروهاي پليد و يخ و سرما بود که آب را به سنگ بدل ميکردند و ريشه هاي گياهان را در عمق خاک مي کشتند. افروختن آتش همواره با اجراي مراسمي ويژه همراه بود. روحانيان دعاي مخصوص آتش نيانش را مي خواندند و براي رفتگان آمرزش طلب ميکردند.

بر طبق رواياتي که از روزگار مرد آويخ زياري ، حاکم وقت اصفهان در دست است او و خاندان آل زيار براي پاسداري از آيين هاي کهن، تلاشي فراوان کرده اند. در آن روزگار ، هنگام برگزاري اين جشن ، در دو سوي زاينده رود ، توده هاي عظيم آتش را در ظروف فلزي که به اين منظور تهيه شده بود مي افروختند و هزاران پرنده را که بر پايشان گوي هاي آتشين بسته بودند ، در آسمان رها ميکردند . آتش بازي و رقص و پايکوبي و موسيقي و حضور دلقکان و طنزگويان و هنرمندان موسيقي در تمام طول شب مايه سرگرمي همگان بود ، و از مردم با بره هاي بريان کباب و جوجه کباب و خوراکهاي لذيذ ديگر پذيرايي ميشد.

آيين جمع آوري چوب نيز از روزگاران کهن در مراسم جشن سده وجود داشته، امروز هنوز اين آيين در ميان گروه اندکي از زرتشتيان اجرا ميشود. طبق اين سنت يک روز قبل از جشن پسران نوجوان همراه با مردان راهنما و پدران براي جمع آوري «خار شتر» که در ايران فراوان يافت ميشود، به کوه هاي اطراف محل اقامت خويش ميروند. بسياري از اين نوجوانان براي اولين بار از خانه و خانواده دور ميشوند و اين آيين به معناي عبور از مرز نوجواني و پا نهادن به دوران بلوغ و مردانگي است. چوب هاي گرد آورده را در آتشگاه قرار ميدهند و براي نوجواناني که براي نخستين بار در اين آيين شرکت کرده بودند جشن ميگيرند.

دانشمنـد معروف ابوريحان بيروني در کتاب خود آداب و دلايل اين جشن را بدقت شرح داده است. آتش در تمام طول شب پاسداري شده و ميسوزد . سحرگاه، زنان هر خانه به سراغ آتش ميروند و اندکي از آن را با خود به خانه خويش مي برند و با آن آتشي تازه مي افروزند و بدين گونه آتش مقدس را در همه خانه ها روشن ميدارند.
اين جشن به مدت سه شبانه روز ادامه دارد. جوانان به در خانه ها رفته و چوب و خاشاک طلب ميکنند و سرود ميخوانند، هرکس يک شاخه بدهد خدا آرزويش را برآورده ميسازد و هر کسي يک شاخه ندهد خدا آرزوهايش را برآورده نميسازد. هرشب براي ارواح مقدس و براي آمرزش رفتگان دعا خوانده ميشود و خانواده هاي توانگر به مستمندان غذا و ضيافت ميدهند. (منبع:يوکابد)


مرشد درونی خود باشيد
وقتی چيزی مثل راهنمايی و هدايت از درون شما سرچشمه میگيرد، حس آن از ناحيه شکم و ناف بالا میآيد. در اين حالت حس کردن گرما و جريان از اين قسمت براحتی ممکن است. وقتی موضوع در حد ذهن باشد انگار که کاملاً سطحی است. در اين حالت حس آن فقط در ناحيه سر دريافت میشود و بعد از اينجاست که به پايين حرکت میکند. وقتی ذهن شما برای موضوعی تصميم میگيرد، بايد برای به تحقق در آمدن آن زور بزنيد و انرژی را به پايين بفرستيد تا اتفاقی بيفتد. اما وقتی مرشد درونی شماست که تصميم میگيرد، در اين حالت چيزی از درونتان میجوشد و بيرون میزند. در اين حالت هدايت به صورت موجی از دورن به سوی مغزتان حرکت میکند. ذهن فقط پيام را دريافت میکند اما پيام از خود ذهن صادر نشده است. پيام از جايی که ماوراء ذهن است آمده. برای همين است که در بسياری از موارد ذهن از آن ترس دارد.

بنابراين وقتی با مشکلی مواجه هستيد، و برای تصميم گيری دچار ترديد شدهايد، به موضوع فکر نکنيد. فکر کردن چيزی را حل نمیکند. بهتر است خود را در حالت بی فکری قرار دهيد و اجازه بدهيد تا مرشد درونی شما را هدايت کند. اوايل کار ممکن است نوعی حس ناامنی و ترس در وجودتان هويدا شود. اما آرام آرام وقتی هربار به نتيجه درست و صحيح دست پيدا کرديد، میتوانيد اميد و عزم لازم برای دريافت پاسخ و هدايت را کسب کنيد. به ياد داشته باشيد که دليل آوردن برای هرموضوعی نوعی غرور ذهنی است. دليل آوردن باور کردن کم و کاستیهای درون خودتان است. لحظهای که عميق به درون خود سفر میکنيد اجزاء هستی و آگاهی کيهانی در وجودتان سير و شما را هدايت میکند. وقتی با هدايت درونی خود همراه شويد، همه چيز ساده میشود، وقتی با فکرتان به جلو میرويد، فقط موضوعات را پيچيدهتر میکنيد و خودتان هم درست نمیدانيد که چکار میکنيد. ممکن است خودتان را خيلی هوشمند و فهميده فرض کنيد ولی باور کنيد با افکار مغشوش و بهم ريخته اصلاً چنين نيست.

به ياد داشته باشيد که بصيرت قوی از قلب سرچشمه میگيرد نه از ذهن. در مواقع گير کردن در مشکلات ذهن را کنار بزنيد. بی ذهن و بی سَر شويد. حتی اگر مرشد درونی شما را به سوی خطر ببرد به همان طرف حرکت کنيد چون اين خطر راه رشد شما است و شما در آن به بلوغ میرسيد. فقط با قدرت به جلو برويد.
// اوشو- کتاب رازها

بی وزنی را تجربه کنيد
مقدمه: نشستن درست يکی از ارکان مراقبه است. در اين دستور اوشو راهی را برای نشستن صحيح به ما ياد می دهد.
اين تکنيک يکی از روشهايی است که بودا مورد استفاده قرار می داد و آن را Siddhasan می نامند و راهی برای تجربه بی وزنی در هنگام نشستن است. در اين تمرين لحظه ای می رسد که در آن احساس بی وزنی می کنيد. و هدف از اين حس بی وزنی اين است که بدانيد شما فقط بدن فيزيکی خود نيستيد. در اين هنگام از هيپنوتيزم خارج می شويد. برای شما احساس وزن و احساس اينکه وجود شما همين بدن فيزيکی است نوعی هيپنوتيزم شدن است. خروج از اين حالت کمک می کند تا به محدوده ماورای ذهن خود برسيد.

برای انجام اين تمرين روی زمين بنشينيد. ستون فقرات را صاف نگهداريد. با صاف نشستن، نيروی جاذبه کمترين تاثير را روی بدن شما بوجود می آورد. سپس با چشمان بسته بدن خود را کاملاً روی زمين بالانس کنيد. قدری به سمت راست خم شويد و نيروی جاذبه را بخوبی احساس کنيد. بعد قدری به سمت چپ خم شويد و جاذبه را در اين سمت حس کنيد. بعد به جلو و بعد به عقب خم شويد تا تجربه جاذبه را در تمام جهات داشته باشيد. سپس با تنظيم بدن خود جايی را پيدا کنيد که کمترين وزن را حس کنيد. بعد از اين قسمت بتدريج به خود اجازه دهيد تا احساس بی وزنی داشته باشيد. در اين تمرين بعد از مدتی، لحظه ای می رسد که کاملاً حس بی وزنی پيدا می کنيد. بعد از اين قسمت است که به دنيای کاملاً متفاوتی قدم خواهيد گذاشت. دنيايی که در آن از بدن خود درس می گيريد. در اين دنيا می توان از سد و محدوده ذهن عبور کرد. اين تکنيک يکی از روشهای بسيار پايه ای برای تجربه ذهن آزاد و روان است.
// اوشو: کتاب رازها

تلگرافی باشيد
موقع حرف زدن فقط چيزی را که لازم است بيان کنيد. درست مثل اينکه می خواهيد يک تلگراف بزنيد. فقط اجازه داريد ده کلمه را استفاده کنيد.
به حرف زدن مردم دقت کنيد. حتما تعجب می کنيد. سوء تفاهم همه جا ديده می شود. شما يک چيز می گوييد، بقيه چيز ديگری می فهمند. اگر مردم فقط پنج درصد مقدار فعلی حرف می زدند، دنيا محلی بسيار ساکت تر و صلح آميزتر می شد. باور کنيد فقط پنج درصد از آنچه می گوييد برای بيان خواسته ها و منظورتان کفايت می کند.
وقتی تلگرافی حرف می زنيد بياد داشته باشيد در بيان و استفاده از کلمات محدوديت داريد. اين مراقبه را انجام دهيد و با کمال تعجب مشاهده می کنيد که در طول روز چقدر به حرف زدن کمی احتياج داريد.
// اوشو: کتاب آينده طلايی- فصل هفتم